چکیده:
قرآن کریم بهعنوان کاملترین پیام و برنامۀ الهی در حوزه ارتباطات انسانی از ظرفیت دلالتهای غیرکلامی به شکل کلی و حالات و حرکات بدن به طور خاص غافل نبوده است و با پرداختن به ترسیم ابعاد غیرکلامی انواع ارتباطات انسانی، سبب تعمیق و تکمیل پیام مورد نظر شده است. سیر مطالعاتی طی این پژوهش ما را به درک و فهم جدیدی از آیات قرآن کریم و تنظیم آیات مرتبط جهت ترسیم چهارچوب نظری مطلوب ارتباطات غیرکلامی از منظر قرآن کریم رسانده است. این پژوهش با شیوه استقرایی آیات در قرآن کریم و مطالعه و تحلیل کتابخانهای صورت پذیرفته است. رویکرد این مقاله، مطالعۀ میانرشتهای و تطبیقی ارتباطات غیرکلامی در دو گسترۀ علوم ارتباطات و قرآن کریم است. همچنین این مقاله سعی دارد چهارچوب مطلوب ارتباطی برای ساحت غیرکلامی انسان را با استفاده از قرآن کریم که مبتنیبر وحی است، ترسیم کند. بررسی دلالتهای ارتباطی حالات بدن در قرآن که بدون قید زمان و مکان و برای همۀ انسانها بیان شده است، نشانگر این نکته است که دلالتها و نمودهای یادشده عموماً فطری هستند؛ چراکه علم ارتباطات به این دلالتهای حرکتی و غیرکلامی اشاره کرده است و معنایی را برشمرده است که غالباً همان معنا را آیات قرآن بیان کرده است. بدن دارای حرکات و نمودهای مختلف حرکتی است که هرکدام از آنها معنایی را بیان میکنند؛ پس نمیتوان آنها را محدود به چند حرکت دانست و همچنین هرکدام با توجه به فضای زمانی و مکانی، معانی مختلفی به خود میگیرند.
Holy Quran as the most complete message and program of God in era of human communication has not neglected the nonverbal indications capacity in general format especially in forms and actions of body; in a way that nonverbal dimensions of human communication in every parts of Quran has been pictured that causes to deepen and accomplish the message. Communicative indication of variant forms of body has been stated in Quran in different formats. In the path of studying theoretical survey of nonverbal communication to Holy Quran, we reach to new comprehension in verses of Quran and arranging these related verses in order to picture an appropriate theoretical framework about nonverbal communication, on the other side, moving from Holy Quran toward theoretical study of nonverbal communication can be significant and effective in completing this scientific era. Therefore, this survey had been done via inductive reasoning method in Quran and also studying and library analyzing. Here the approach is interdisciplinary and comparative study of nonverbal communication in two areas; communication science and Holy Quran. Beside that this article intends to picture an appropriate communicative framework for nonverbal area of human by utilizing Holy Quran which is based on revelations. Studying communicative indications of body forms in Quran that had been stated with no time and location orientation for whole human being shows that all indications and aspects are mostly innate, because communication science refers to these actions and nonverbal indications and announces a concept that has been stated in Quran too. The body has variant acts and appearances that refer to a special concept. Thus it is not possible to restrict them to few acts and according to time and location a special concept will be received.
خلاصه ماشینی:
نبايد از نظر دور داشت که بررسي رفتارهاي غيرکلامي افراد آنجايي معناي مفيد دارد و تفسيرشان قابل قبول است که اين علائم ناخودآگاه و بدون کنترل از اشخاص سر بزند و به تعبيري حاکي از حقيقت حالت رواني آن ها داشته باشد؛ وگرنه هر اندازه فرد به حالات روحي خود آگاه بوده و خويشتن را در کنترل داشته باشد و اين علائم را ساختگي به کار بگيرد، آنجايي که ظهور اين علائم به سودش نيست ، اجازه نخواهد داد حالات و رفتار او بازگوکنندة هيجانات واقعياش باشد؛ کما اينکه سياست پيشگان حرفه اي و صاحبان حرفه هايي که در تعامل مستمر با مردم هستند، اين هيجان ها را با مهارت کنترل کرده و چيزي را از خود بروز ميدهند که مصلحت ميدانند نه آنچه حقيقتا در درون خود دارند (فرهنگي، ١٣٧٤، ج ١: ٢٧٤)؛ ازاين رو رفتار غيرکلامي ايشان ، همچون تبسم دوستانه در گفت وگوها و مذاکرات ، خريد و فروش وغيره ، نمي تواند و نبايد مبنايي براي کشف احساسات حقيقيشان واقع شود.
در قرآن کريم مجموعه اي از آيات به جنبۀ ارتباطي راه رفتن و پاره اي ديگر به جنبه آييني و عبادي آن اشاره کرده اند؛ از جمله اينکه اين حالت رفتاري برخاسته از طبيعت انسان است که از حدود يک سالگي آن را آغاز ميکند و تا زماني که به سبب معلوليت يا بيماري از ايستادن و حرکت ناتوان شود، يعني مرحلۀ رسيدن به پست ترين مرحله از عمر١ آن را ادامه مي دهد؛ بنابراين راه رفتن نشانۀ فعاليت روزمره اي است که انسان به جهت برآوردن نيازها و ادامۀ زيست خود به آن اقدام ميکند (أحمد، ٢٠٠٣: ٣٨٢).