چکیده:
با آنکه یکی از اقلیتهای توحیدی عصر ساسانی، یهود بوده، تاکنون آموزش و نهادهای آموزشی یهود آن دوران چندان بازکاوی نشده است. موضوع این جستار بررسی آموزش و نهادهای آموزشی یهود در عصر ساسانی است، تا از این رهگذر، انواع این مراکز، پراکندگی جغرافیایی آنها، بنیانگذران و معلمان و متعلمان آنها، مواد آموزشی و دستاوردهای علمی آنها، اقتصاد آموزش آنها را معرفی شود. دستاورد این پژوهش بنیادی تاریخی که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، آن است که گزارشهای تاریخی درباره مراکز آموزشی یهودیان، فزونتر از گزارشهای موجود درباره مراکز آموزشی زرتشتیان بوده و عصر ساسانی دوران شکوفایی آموزشگاههای یهود بوده است. پراکندگی جغرافیایی این نهادها همگون نبوده و از جزییات سازمان آموزشی شماری از این مراکز کمتر یاد شده است. محور اصلی برنامه درسی آنها آموزههای موسوی در قالب میشنا و تلمود بود. ابتنای اقتصاد این مراکز بر تبرعات یهود و مساعدت حاخامها بوده و این مراکز را رابها برپا میداشتند و ریاست آنها نیز با همین افراد بود. این مراکز در اقتصاد و مدیریت و اخلاق و آداب آموزشی، تحت حاکمیت و حمایت کنیسه بودند. فعالیت مدارس یهود را به سه دوره تقسیم کردند. حیات این مراکز، پرفرازوفرود بوده و بارها تعطیل و بازگشایی شدهاند.
خلاصه ماشینی:
از آنچه گذشت برميآيد که يهود در عصر ساساني، در چند شهر تحت حاکميت ايران، «نظام و نهادهاي آموزشي» داشته است؛ با اين وصف، هنوز به اين گوشه از تاريخ فرهنگ و آموزش در ايران باستان چنانکه بايد و شايد پرداخته نشده و نگارنده اين مقاله، هيچ کتاب يا مقاله يا رسالۀ علمي مستقلي دربارۀ اين موضوع نيافته است.
هنوز روشن نشده که در اين دوره در مناطق يهودينشين عمدۀ ايران چند نهاد آموزشي وجود داشته است؛ اما هرچه بوده، بيگمان شمار تقريبي آنها را با عدد اغراقآميز صدها نميتوان معلوم داشت؛ کاري که اپستاين دربارۀ مدارس يهود در سده دوم در يبنه فلسطين کرده است (اپستاين، 1393، ص 140).
اين مدرسه نخستين مدرسه در دورۀ آمورائيم (سخنوران / آموزگاران يا شارحان عراقي) است و مار سموئيل فلکي و طبيب، که در بيت ميدراش ربي يهوداهناسي در فلسطين درس خوانده بود، در نيمۀ دوم سدۀ سوم ميلادي (اپستاين، 1393، ص147) آن را برپا داشت و رياست آن را خود وي بهعهده گرفت (سوسه، 2001، ص 187؛ کلاپرمن، 1347، ج 2، ص 235ـ236).
نيز گفتهاند که در سال 581 م، حوزۀ پومبديتا به دستور هرمز چهارم ساساني بسته شد و شماري از مردم شهر و طلاب اين حوزۀ علميه، به شهر فيروزشاپور که در آن هنگام در تصرف اعراب بود، مهاجرت کردند و در آنجا مراکز آموزشي تازهاي برپا داشتند (لوي، 1339، ج 2، ص 291ـ292).