چکیده:
این نوشتار، تلاشی است برای نشان دادن این نکته که قرینهگراییِ مبتنی بر عقلگرایی حداکثری، در طول تاریخ فلسفه چه در حوزۀ معرفتشناسی و چه در حوزۀ اخلاقباور، سازوکار حقیقی شکلگیری ایمان به خدا را، به شکل مبالغهآمیزی تحت تأثیر قرار داده و در سایۀ نوعی جزماندیشی، نقش عوامل دیگری مانند عواطف، امیال و بهخصوص اراده را که در چارچوب فهم عرفی به شکلگیری ایمان در خداباوران منجر میشود، نادیده گرفته است. در میان متفکران معاصر، ویلیام جیمز و پلنتینگا تلاش کردهاند این رویکرد جزمگرایانه را تعدیل کرده و آن دسته از جنبههای عملی شکلگیری ایمان را که همواره از نظر دور ماندهاند، احیا کنند. مهمترین نقطۀ اشتراک در نظریهپردازی این دو، توجه به جنبههای عملی ایمان در چارچوب فهم عرفی و تأکید بر نقش مهم اراده در کنار عقل در شکلگیری ایمان است. به این ترتیب میتوان نشان داد که آرای ویلیام جیمز و پلنتینگا مکمل یکدیگر در زمینۀ نحوۀ شکلگیری سازوکار ایمان به خداوند است.
This article is an effort to show that during the history of philosophy – both in the epistemology and ethics domains – evidentialism based on extreme rationalism has tremendously influenced the true mechanism of the formation of faith in God. In the light of a kind of determinism, it has averted attentions from the role of other functions such as emotions, passions, and especially volition in the formation of faith in theists within the common understanding framework. Among the contemporary thinkers, William James and Plantinga have tried to modify this deterministic approach and revive those practical aspects of the formation of faith that are always forgotten. The salient common point in the theories of these two thinkers are the attention to the practical aspects of faith within the common understanding framework and the emphasis on the significant role of volition – in line with reason – in the formation of faith. This way, it can be observed that the opinions of William James and Plantinga about the way the mechanism of faith in God is formed complete each other.
خلاصه ماشینی:
دانشيار، دانشکدة الهيات ، پرديس فارابي دانشگاه تهران ، قم ، ايران (تاريخ دريافت : ١٣٩٩/١١/٢٣؛ تاريخ پذيرش : ١٤٠٠/٠٥/٢٣) چکيده اين نوشتار، تلاشي است براي نشان دادن اين نکته که قرينه گرايي مبتني بر عقل گرايي حداکثري، در طـول تـاريخ فلسـفه چـه در حوزة معرفت شناسي و چه در حوزة اخلاق باور، سازوکار حقيقي شکل گيري ايمان به خدا را، به شکل مبالغه آميـزي تحـت تـأثير قرار داده و در سايۀ نوعي جزم انديشي، نقش عوامل ديگري مانند عواطف ، اميال و بـه خصـوص اراده را کـه در چـارچوب فهـم عرفي به شکل گيري ايمان در خداباوران منجر ميشود، ناديده گرفته است .
البتـه روي آوردن آکوئيناس به الهيات طبيعي و استفاده از برهان ٢ که اوج آنها را ميتوان در براهين پـنج گانـۀ کيهان شناختي وي مشاهده کرد، نشان ميدهد که الهيات مسـيحي بـا گذشـت زمـان نقـش بيشتري را براي عقل در شکل گيري ايمان در نظر گرفته است ، اما در نهايت ، آکوئيناس هـم معتقد است که ايمان در درجۀ اول براساس اراده ٣ شکل ميگيرد و انسان بايـد بـا انتخـاب خود تسليم خداوند و اوامر او شود (ايلخاني، ١٣٨٢: ٤٠٨).
3. The Will to Belief اين مطلب تأکيد کرد که انسان ها در عمل و در جريان زندگي عرفي، ناچار و حتـي موظـف بـه انتخاب يک باور از ميان ساير باورهاي رقيب هستند، حتي اگـر قـرائن کـافي بـراي آن نداشـته باشند؛ و اين انتخاب به خصوص دربارة باورهاي ديني به صورتي جدي تر رخ مـيدهـد، چراکـه حوزة دين و باورهاي ديني از مهم ترين حوزه هايي اسـت کـه حيـات بشـر را شـکل مـي ١ دهـد (٥١٠ :١٩٩٣ ,James).
Warranted Christian Belief, New York, and Oxford: Oxford University press.
Faith and Rationality, Reason and Belief in God, Notre Dame: University of Notre Dame press.