چکیده:
وجود رابط، یکی از ابتکارات صدرالمتألهین است که بهوسیله آن، حکمتش را تعالی بخشیده و تحوّلات شگرفی در نظام فلسفیاش به وجود آورده است. علامه جوادی آملی، بهعنوان یکی از شارحان برجسته حکمت صدرایی، ضمن بیان ارزشمندی این نظریه، با ورود به دو ساحت معناشناسی حقیقت وجود رابط و هستیشناسی آن، گامهای مؤثری در این زمینه برداشته است. در بحث معناشناسی با معنای وجود رابط به حقیقت خارجی که برای پیوند میان موضوع و محمول میآید، آن را از نسبت حکمیّه که جایگاه ذهنی دارد و در تمام هلیات بسیطه و مرکبه جریان دارد، ممتاز میسازد. همچنین در بخش هستیشناسی بحث، وجود رابط را که قسیم وجود نفسی است، امر وجودی و واقعی و از سنخ حقیقتی میشمارد که دارای مراتب مختلف کمال و نقص است. دستاوردهای این نظریه بر مسائل فلسفی، در دو حوزه الهیات بهمعنای اعم همچون برچیدهشدن ماهیت، تحول امکان ماهوی به فقری و ... و الهیات بهمعنای اخص، همچون اثبات وجود حق، تبدیل ساحت امکان به توحید افعالی و ...، بخش دیگری از اقدامات علامه در این نوشتار است. ایشان در خلال این مباحث، ضمن تبیین صحیح وجود رابط و اثبات آن با دو تقریر متفاوت از برهان امکان فقری بر اساس مبانی حکمت متعالیه، ابهامات مشتاقان حکمت صدرایی را در این خصوص پاسخ داده و برخی لغزشها را در این زمینه مرتفع ساخته است. نویسنده با روش توصیفی ـ تحلیلی به دنبال بررسی این مباحث در حوزه وجود رابط از دیدگاه علامه جوادی آملی است.
The copulative existence is one of the initiatives of Sadr al-Muta'allehin, by which he has exalted his wisdom and brought about dramatic changes in his philosophical system. While expressing the value of this theory, Allameh Javadi Ameli, one of the prominent commentators of Sadra'i wisdom, has taken effective steps in this field by dealing with the two semantic fields of the truth of the copulative existence and its ontology. With regard to semantics, by defining the copulative existence as the external truth that connects the subject and the predicate, he distinguishes it from the copula that has a mental position and flows in all simple and composite whether-nesses. With regard to the ontological aspect, he considers the copulative existence, which is a kind of existence by-itself, as existential, real, and a kind of truth with different levels of perfection and imperfection. Allameh also deals with the implications of this theory for philosophical issues in two areas of theology in the general sense of disintegration of nature and the transformation of the essential possibility into possibility in the sense of need; and theology in the specific sense, such as proving the existence of truth, transforming the realm of possibility into unity of divine actions, etc. During these discussions, while correctly explaining the copulative existence and proving it with two different interpretations of the argument of the possibility in the sense of need based on the principles of transcendental wisdom, he cleares the ambiguities of the followers of Sadra'i wisdom and removes some flaws in this regard. Using a descriptive-analytical method, the author seeks to investigate these issues from the perspective of Allameh Javadi Amoli.
خلاصه ماشینی:
بحثهای منحصربهفرد منطقی از وجود رابط و مطالب پیرامون آن؛ ارائه پیشنهاد در نامگذاری تقسیمات وجود و مشخصساختن جایگاه وجود رابط در راستای جلوگیری از مغالطه اشتراک لفظ؛ نقد صدرالمتألّهین در اختلاف نوعی میان وجود رابط و مستقل بر اساس مبانی خود صدرالمتألّهین؛ تبیین دقیق از حقیقت وجود رابط در حکمت متعالیه و تقسیم نگرش صدرایی به سه بخش مقدماتی، متوسط و نهایی و در نتیجه آن، تفکیک و تمیزدادن بحث فلسفی وجود رابط در نگرش صدرالمتألّهین از بحث عرفانی آن؛ تبیین مبادی و مقدمات این نظریه فلسفی؛ اصالت وجود و اعتباریت ماهیت؛ تشکیک وجود؛ وجود معلول، علت نیازمندی به علت و نه ماهیت آن و اثبات آن بر اساس برهان امکان فقری؛ توجه به اصل تفریع و استنباط در نظریات فلسفی ملاصدرا و از جمله وجود ربطی و اعتقاد به مغفولماندن این حقیقت از سوی صدرالمتألهین و حکمای متأله بعد از وی و در نتیجه آن، بیان برخی دستاوردهای وجود رابط با عنوان اندیشههای نو در حکمت متعالیه و ...
وجود و عدم در محدوده ذات و ذاتیات ماهیت نیستند و ماهیت هرگز به حقیقت از آنها بهره نمیبرد؛ بلکه فقر و احتیاج به وجودی مربوط است که ماهیت از محدوده آنها انتزاع میشود و برای اثبات احتیاج آن به سبب و علت دیگری که خارج از ذات باشد، نیازمند نیست؛ اما ماهیت همانطور که ذات آن از هستی و نیستی بیبهره بوده و هیچگاه نیز از رایحه وجود، بهره نمیبرد و تنها در ظرف وجود، فرصت بروز تبعی مییابد، از فقر و غنا نیز بینصیب بوده و جز به تبع وجود و هستی، به فقر و احتیاج متصف نمیگردد و آنچه درباره احتیاج آن به گفته شده است، خالی از مسامحه و اشکال نیست.