چکیده:
در سالهای اخیر اغلب سازمانهای کوچک و بزرگ ایرانی با مقوله جدیدی بنام جهانی شدن دست به گریبانند. موضوعی که بودن یا نبودن آنها را دیر یا زود به چالش خواهد کشید. نیروی انسانی ثروت و سرمایه اصلی و پیاده نظام اقتصاد و توسعه یک کشوراست که در جنگ اقتصاد و پیشرفت پیروز میشود و یا اگر شرایط مناسب نباشد شکست میخورد. این نیروی انسانی نیازهای فراوانی دارد که یکی از با اهمیتترین آنها وجود شایستهها و لیدرهایی برای آنهاست. نظام شایسته سالار و شایسته پرور با تربیت لیدرهای نیروی انسانی رشد و رفاه را با یکدیگر به جامعه هدیه میکند. ولی متاسفانه اکثر انتخابهای کشورمان به مثابه (صندلیهای موسیقی) بودهاند هر که را هر کجا خواستند مینشانند. بحث شایسته سالاری به عنوان یک گفتمان در جامعه ما همیشه مطرح بوده است اما هیچگاه به صورتی مستمر در نظام ما توسعه نیافته است و چه بسا در بخشهایی نامطلوب تر هم شده است و با نقطه ایده آل فاصله دارد. در کشورمان لایحه شایسته سالاری مشتمل بر 9 ماده در راستای اجرای ماده 141 قانون برنامه چهارم توسعه، از سوی سازمان مدیریت و برنامه ریزی برای طی مراحل قانونی به هیات وزیران در مرداد ماه 1384 ارائه شده است که این لایحه اهداف زیر را دنبال میکند:
1. استقرارنظام شایسته سالاری
2. ایجاد ثبات در خدمات مدیران
3. رعایت عدالت در انتصابها
4. کاهش تاثیر تغیرات سیاسی در انتخاب و انتصاب مدیران
این مقاله با معرفی جنبههای مختلف شایسته سالاری در مدیریت جامعه، یکی از راههای جذب و توسعه نیروی انسانی ارزشمند و شایسته در سازمانها بنام پیاده سازی نظام شایسته سالاری و با تبیین برخی الزامات و موانع برقراری این نظام، سعی در تشریح ضرورت پیاده سازی این روش ارزشمند مدیریتی دارد و تلاش دارد با بررسی نظام اداری در ایران به تدوین جایگاه شایسته سالاری در سیاستهای کلی نظام اداری جمهوری اسلامی ایران بپردازد.
خلاصه ماشینی:
در کشورمان لايحه شايسته سالاري مشتمل بر ٩ ماده در راستاي اجراي ماده ١٤١ قانون برنامه چهارم توسعه ، از سوي سازمان مديريت و برنامه ريزي براي طي مراحل قانوني به هيات وزيران در مرداد ماه ١٣٨٤ ارائه شده است که اين لايحه اهداف زير را دنبال ميکند: ١.
شايسته سالاري اداري داراي ٣ محور است : ١) قانون (آيين ورود به خدمت ) ٢) عدالت ٣) کارآيي به نظر اسپنسر دو نوع شايستگي وجود دارد: ١) شايستگي الزامي: مهارت هاي ضروري براي حداقل عملکرد در يک کار مشخص .
در کتاب الفباي جامعه شناسي (لاوسون و گارود) شايسته سالاري يا meritocracy چنين تعريف شده است : «نظام شايسته سالاري عبارت است از نظامي که در آن مزايا و موقعيت هاي شغلي تنها بر اساس شايستگي و نه برمبناي جنسيت طبقه اجتماعي قوميت يا ثروت به افراد تفويض ميشود».
elitism و مناصب مرتبط به خودشان که توانمندي انجام آن را دارند قراردهند تا بتوانند بر حسب شايستگيهاي خود در پيشرفت فردي و سازماني موثر واقع شوند (٨٧ :١٩٩٤ ,Peerce and Tsui) بر اساس يک تعريف رايج و پذيرفته شده ، شايسته سالاري عبارت است از يک نظام حکومتي مبتني بر شايستگي ذاتي حاکمان و نه بر اساس ثروت يا موقعيت اجتماعي آنان به عبارت ساده تر شايستگي ترکيبي از هوش خدادادي همراه با کارو تلاش فراوان است .