چکیده:
از آنجا که مبحث ارتباط نفس و بدن یکی از مباحث مطرح در فلسفه ی اسلامی می باشد، دراین مقاله به بررسی و تطبیق چگونگی ارتباط نفس مجرد با بدن در فلسفه اسلامی از دیدگاه فلسفه مشاء«ابن سینا»، فلسفه اشراق «سهروردی» و فلسفه حکمت متعالیه «ملاصدرا» میپردازد.
مسئله رابطه نفس و بدن ، مسئله ای بحث انگیز در حوزه علم النفس فلسفی است . با توجه به این که چگونگی ارتباط مجرد با مادی از جنبه انسان شناسی در مقایسه با جهان شناسی کمتر بررسی شده ، نگارندگان بر آنند تا در این مقاله این مسئله را از دیدگاه ابن سینا به عنوان فیلسوف مشائی و سهروردی به عنوان فیلسوف اشراقی از جبنه انسان شناسی بررسی کنند. ابتدا نفس از دیدگاه دو فیلسوف اثبات و تعریف شده ، سپس به تاثیر متقابل نفس و بدن پرداخته شده و در ادامه ، اصل بودن نفس و فرع بودن بدن و چگونگی ارتباط این دو بیان شده است .
خلاصه ماشینی:
بنابراين تفاوت ابن سينا با ارسطو در تعريف نفس ، آغاز همۀ تفاوت هاي نظري آن دو در علم النفس است چون ابن سينا نفس را کمال اول براي جسم طبيعي آلي مي داند از آن جهت که افعالي را بر اساس اختيار فکري و استنباط رأي خود انجام مي دهد و امور کلي را درک مي کند (ابن سينا، ١٣٩٥، ص ١٩٧).
ملاصدرا با برخي از آموزه هاي مشائين درباره نفس مانند ترکيب طبيعي نفس و بدن ، و وجود روح بخاري به منزله بدن حقيقي و حامل استعداد حدوث نفس موافق است ؛ با اين همه ، به ديدگاه آنان رضايت نميدهد و اشکالاتي را بر آنان روا ميدارد: ١.
به نظر ملاصدرا نفس در آغاز، جسماني و مادي محض است ؛ ولي رفته رفته به سمت تجرد پيش ميرود؛ يعني نخست مادي محض (نامي) است ، سپس مادي ـ مثالي (نامي حساس متحرک بالاراده ) ميشود و ممکن است به مرتبه مادي مثالي عقلي نيز باريابد؛ زيرا رسيدن به تجرد عقلي براي همگان ممکن نيست ، بلکه افرادي نادر ميتوانند به چنين درجه اي برسند؛ به اين صورت که همان نفس مادي ـ مثالي در ادامه وجود خود، مادي مثالي عقلي ميشود و با مرگ ، تجرد يافته ، روحاني و مجرد محض خواهد شد.
يک مرتبه اش که داراي کثافت است و آن بدن است و بين اين دو مرتبه واسطه اي وجود دارد که روح بخاري ناميده ميشود(همان : ٧٦).