چکیده:
گاهی شاعر برای پاک کردن غبار عادت از واژگان، دست به تغییر در ترکیب و ساخت کلمات و ترکیبات و نحو جملات میزند. به این تغییر و تحوّل و عادیزدایی، آشناییزدایی میگویند. آشناییزدایی در پی آن است که در خواننده و شنونده تاثیر بگذارد و او را به اوج التذاذ برساند. پس برای این منظور، دنیای آشنا و معمولی زبان را درهم میریزد؛ بدین صورت که کلمات در معنای مالوف و عادی خود استفاده نمیشوند؛ بلکه در زبانی ماورای زبان معیار و گفتار به کار میروند که همان زبان شعر است. آشناییزدایی یکی از پرکاربردترین شگردهای ادبی حسین پناهی در زبان شعر است که از طریق ایجاد فاصله از نرمهای رایج زبانی و ادبی، درک حسّی انسان را از زندگی توسعه میدهد و موجب تولید جهانی نوین میگردد. نتیجۀ این درک و دریافت متفاوت، موجبات لذّت ادبی را که همانا یکی از غایتهای ادبیات است، فراهم میکند. با بررسی اشعار حسین پناهی، افزون بر یافتن مصادیقی برای آنچه بهعنوان شیوههای برجستهسازی برشمردهاند، به نمونههایی دست مییابیم که زبان را آشناییزدایی میکند. بیشترین جلوههای آشناییزدایی در سطح آوایی، بهصورت کاربرد نامآوا و زبان گفتاری و نیز سطح استعاری و بیان صحنههای تجسّمی در زبان است. او همچنین از پتانسیل نحوی و لغوی برای عبور از مرزهای هنجاری زبان جاری استفاده کرده است. این پژوهش که به روش تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی- تحلیلی انجام شده، سرودههای شاعر معاصر، حسین پناهی را از نظر آشناییزدایی زبانی و بلاغی مورد بررسی قرار میدهد. از مجموع بررسیهای بهعملآمده مشاهده شد که در شعر پناهی انواع هنجارگریزیها وجود دارد که هنجارگریزی نحوی، تکرار، آشناییزدایی معنایی با زیرمجموعههایشان بررسی و نمونههایی از آن ذکر شد. استفاده از آشناییزدایی در اشعار پناهی هم از لحاظ زبانی به قوّت شعر وی مدد رسانده و هم به زیبایی و غنای بیشتر شعر او در کنار رسانندگی و ایصال منجر شده است.
To remove the sense of habituation from words, the poet sometimes make changes in word combinations as well as structure and syntax. This de-habituation is called defamiliarization, which aims to impress the reader by giving him/her a sense of pleasure. To that end, the poet distort the familiar world of language by using the words other than their normal and habitual way, which is indeed the language of poetry. Defamiliarization is one of the most widely used literary techniques in Hossein Panahi’s poetry. The technique develops the human sensory understanding of life and creates a new world by creating a distance from common linguistic and literary norms. The result of this different understanding and perception provides the pleasure that is one of the literature ends. The conclusion is that, by examining the poems of Hossein Panahi, in addition to finding examples of what have been enumerated as foregrounding, we find examples that de-familiarize the language. Most of the manifestations of defamiliarization are in the form of phonetic names and spoken language at the phonetic level, and expression of visual scenes in language at the metaphorical level. He also used the syntactic and lexical potential to cross the normative boundaries of the current language. This research, conducted by content analysis method with a descriptive-analytical approach, examines the poems of the contemporary poet Hossein Panahi from the perspective of linguistic and rhetorical de-familiarization. The analyses revealed that Panahi’s poetry depicts various forms of deviation, among which syntactic deviation, repetition, conceptual defamiliarization were discussed and examples were provided. In Panahi’s poetry, defamiliarization has both helped to enrich the language and generate beauty and fluency in conveying the message.
خلاصه ماشینی:
پس براي اين منظور، دنياي آشنا و معمولي زبان را درهم ميريزد؛ بدين صورت که کلمات در معناي مألوف و عادي خود استفاده نميشوند؛ بلکه در زباني ماوراي زبان معيار و گفتار به کار ميروند که همان زبان شعر است .
آشناييزدايي يکي از پرکاربردترين شگردهاي ادبي حسين پناهي در زبان شعر است که از طريق ايجاد فاصله از نرم هاي رايج زباني و ادبي، درک حسي انسان را از زندگي توسعه ميدهد و موجب توليد جهاني نوين ميگردد.
اين پژوهش که به روش تحليل محتوا با رويکرد توصيفي- تحليلي انجام شده ، سروده هاي شاعر معاصر، حسين پناهي را از نظر آشناييزدايي زباني و بلاغي مورد بررسي قرار ميدهد.
در زبان خودکار، واژه ها در محور همنشيني «باهم آيي » دارند که براي کاربر زبان ، از پيش تعيين شده است ؛ اما شاعر اين «باهم آيي همنشيني» را مطابق اختيار و ارادة خود ميشکند؛ به طوري که هنگام خواندن شعر به کلمه اي برميخوريم که معمولا همراه يکديگر استفاده نميشوند.
از اين رو دفترهاي شعر او به نام هـاي سـال هاسـت کـه مـرده ام ، افلاطـون کنـار بخاري، به وقت گرينويچ ، کابوس هاس روسي، من و نازي، نميدانم ها، نامه هـايي بـه آنـا، راه با رفيق و سلام خداحافظ مورد بررسي قرار گرفته است .
* کاربرد ـ به جاي واو عطف ، از ديگر هنجارگريزيهاي پرکاربرد حسين پناهي در شعر است که در جايجاي آثارش ديده ميشود: - براي زني که در هراس سکوت سنگ سکسکه (همان ، ص ١٥).