چکیده:
حسین پناهی با توجه به محیط زندگی و تدبر و مطالعات فلسفی و نیز پیوندی که با هنر و سینما دارد توانسته است به موضوعات متعددی در شعر خود بپردازد. فلسفه از مهترین موضوعات شعر پناهی است و با نگاه هستیشناسانه سعی دارد نمودی از از این موضوعات را در شعر خویش بگنجاند. پناهی در اشعارش به لفظ فلسفه، و نیز نامها و اصطلاحات فلسفی و هنری بسیاری اشاره کرده است که هرکدام در تاریخ فرهنگ خود دارای شهرت بسیاریاند. بسامد بالای این اصطلاحات، نامها و مکاتب در آثار پناهی نشان از ارزش و جایگاه ارزنده این مفاهیم در تفکر و دیدگاه او دارد. این پژوهش، که به روش تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با ابزار مطالعۀ کتابخانهای انجام شده به دنبال پاسخی برای این پرسش است که چه مکاتب فلسفی و جهانهای هنری (عموما ادبی و سینمایی) در شعر او نمود یافته و رویکرد او به هر کدام چگونه است. به عبارت دیگر نقش هرکدام از این مفاهیم در تشکیل بنیادهای تفکر او چگونه است. این مسئله از این جهت حائز اهمیت است که میتوان با بررسی تلمیحهای مستقیم شاعر به جهانهای فلسفی و هنری چهارچوب فکری و فلسفی حسین پناهی را بازنمایی کنیم و بر اساس آن دیگر اشعارش را تفسیر کنیم. آنچه از مجموع مباحث مطروحه در این پژوهش بر میآید، این است که در شعر حسین پناهی سه گانۀ فلسفه، سینما و ادبیات جهان به موازات هم زیست دارند. در مقایسۀ این سه حوزه آشکار است که پناهی نسبت به ادبیات و سینمای روس و فلسفۀ شرق دیدگاه همدلانهای دارد. جهان شرق، از جمله هند، ایران و جهان اسلامی، در ذهن او جهان امید و آرامش است. حسین پناهی در جستجوی معنا در فلسفهها و جهانهای ادبی جهان در آخر به فرهنگ و باورهای اصیل شرقی و اسلامی باز میگردد و آرامش و امید از دست دادهاش را از باورهای خودش میگیرد
In his poems, Hossein Panahi has referred to the word philosophy, as well as many philosophical and artistic names and terms, each of which is very famous in the history of its culture. The high frequency of these terms, names and schools in Panahi's works shows the value and valuable place of these concepts in his thinking and perspective. This article seeks an answer to the question of what philosophical schools and artistic worlds (generally literary and cinematic) are reflected in his poetry and what is his approach to each. In other words, what is the role of each of these concepts in forming the foundations of his thinking? This issue is important because by examining the poet's direct allusions to the philosophical and artistic worlds, we can represent Hossein Panahi's intellectual and philosophical framework and interpret his other poems accordingly.
خلاصه ماشینی:
com تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٦/٢٥ ، تاريخ پذيرش : ١٤٠١/٠٣/١٨ چکيده حسين پناهي با توجه به محيط زندگي و تدبر و مطالعات فلسفي و نيز پيوندي که با هنر و سينما دارد توانسته است به موضوعات متعددي در شعر خود بپردازد.
پناهي در اشعارش به لفظ فلسفه ، و نيز نام ها و اصطلاحات فلسفي و هنري بسياري اشاره کرده است که هرکدام در تاريخ فرهنگ خود داراي شهرت بسياري اند.
اين پژوهش ، که به روش تحليل محتوا با رويکرد توصيفي - تحليلي و با ابزار مطالعۀ کتابخانه اي انجام شده به دنبال پاسخي براي اين پرسش است که چه مکاتب فلسفي و جهان هاي هنري (عموما ادبي و سينمايي) در شعر او نمود يافته و رويکرد او به هر کدام چگونه است .
او در مجموعۀ نامه به آنا اين مطلب را اذعان مي دارد: -«مخاطبم ر ا به جاي آن گل هميشگي ام !/ يک دانشجوي حقيقت جوي ،فلسفه مي پندارم !/ به نا گزير براي رهايي از تاثير تعريف هاي بزرگان علم فلسفه ،/ از گمنام ترينشان در ماقبل تاريخ ،/ تا افلاطون و ارسطو و نيچه و ديگر بزرگان ،/ مي خواهم زندگي ساده خودمان را» اما از فلسفه که بگذريم ، به نظر مي رسد چيزي که او را بيشتر مرعوب خود کرده ، نه فلسفه که ادبيات و هنر است .
فيلم و بازيگري جايگاه مهمي در زندگي و تفکر حسين پناهي دارد؛ در اين ميان سينماي روس بيش از ديگر صنعت هاي سينماي جهان همچون باليوود يا هاليود نظر او را جلب کرده است .