چکیده:
فلسفه اولی (هستی شناسی) مهم ترین شاخه فلسفه، و برترین علوم است، و دانش های دیگر- حتی شاخه های دیگر فلسفه- به آن وابسته اند. هستی شناسی اسلامی، با وجود پاره ای اقتباس ها، دانشی اصیل و دارای هویتی مستقل است که حاصل خردورزی و نوآوری بیش از هزار ساله فیلسوفان مسلمان است. این دانش کُهن، در تاریخ طولانیِ خود، دوره ها و تحولات گوناگونی را پشت سر گذاشته است. هدف این پژوهش- که به روش توصیفی- تحلیلی به انجام رسیده- شناسایی وضعیت این دانش در سده اخیر حوزه علمیه قم است. به همین رو، مسأله اصلی آن، بررسی تحولاتی است که فلسفه اولی در یکصد سال اخیر به خود دیده است. دستاوردهای این پژوهش ذیل عناوین: اهمیت و ضرورت فلسفه اولی، تحولات و پیشرفت های فلسفه اولی (در یک قرن گذشته)، کاستی های فلسفه اولی (در سده اخیر) و چشم انداز آینده فلسفه اولی شرح و بسط یافته است.
The first or primary philosophy (al-falsafat al-ula) or ontology is the main branch of Islamic philosophy and the highest field of study, since other fields of study—even other branches of philosophy—depend on this field. Aside from some of its adaptations from Greek philosophy, Islamic ontology is a genuine independent field of study, resulting from a millennium of work by Muslim philosophers. In its long history, it went through various developments and periods. In this article, which adopts the descriptive-analytic method, I aim to identify the status of this field in the Islamic Seminary in the last one hundred years. The article’s contributions include the significance and necessity of the first philosophy, developments and advances of the first philosophy (in the last century), deficiencies of the first philosophy (in the last century), and the prospect of the first philosophy.
خلاصه ماشینی:
تحولاتی که فلسفۀ اولی در یکصد سال گذشته به خود دیده است صرفِ نظر از نتایج و دستاوردهای فنی آن، بیارتباط با زمینهها و اوضاع اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و چالشها و دغدغههای فکری متعلق به یک دورۀ معین تاریخی نیست؛ به همین رو، عوامل گوناگونی چون ورود اندیشههای ماتریالیستی، کمونیستی و جریانهای فلسفی و انحرافی دیگر به جامعۀ اسلامی و صفآرایی آنان در برابر اندیشۀ اسلامی، شکلگیری دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و انتظارات جامعۀ فرهنگی و نخبگان، وقوعِ پدیدههای بزرگی همچون پیروزی انقلاب اسلامی و شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران و همچنین چالشهای نوپدیدی که از چند دهۀ پیش به این سو در ایران ظهور پیدا کرد، به جدّ بر فلسفه و تحولات آن اثرگذار بوده است.
شاید بتوان موارد ذیل را دلیل بسط فلسفه در حوزۀ قم (و کشور ایران) دانست: گذشتۀ تاریخیِ بسیار طولانی فلسفی در ایران (از پیش از اسلام تا به امروز) و ظهور حکیمان بزرگ، بلکه برجستهترین فیلسوفان جهان (همچون فارابی، ابن سینا و صدرالمتألهین)؛ تناسب فرهنگ شیعی با مباحث فلسفی و حکمی (نیز، نک: مطهری، 1389، ج14، ص 544؛ ج16، صص 382-385)؛ میراث گرانبهای علوم عقلی بهویژه فلسفۀ الهی در حوزههای علمیه؛ شخصیت و فعالیتهای تأثیرگذار دو استاد بزرگ حکمت و فلسفه (امام خمینی و علامه طباطبایی) و برخی شاگردان برجستهای که تربیت کرده بودند؛ تأسیس دانشگاهها و مراکز آموزش عالی مطابق الگوهای غربی و نفوذ اندیشههای فلسفی الحادی و مادی (بهویژه مارکسیسم)؛ آغاز دورۀ جدید ترجمۀ منابع فلسفی غربی؛ پیدایش پرسش و چالشهای جدید کلامی و فلسفی (نیز، نک: مؤسسۀ بوستان کتاب، 1381، صص 411-412)؛ روح کنجکاو و پرسشگر مردم ایران بهویژه نخبگان، در دو جلد، اثر سید یدالله یزدانپناه.