چکیده:
این مقاله ترجمه ای است از مقاله ارزشمند شرق شناس نامی روس، ی. س. براگینسکی ، که در
مقدمه کتاب دائر ةالمعارف افسانه های ایرانی نگاشته است. د ائ رة المعارف افسانه های ایرانی
مجموعه ای است از افسانه های ایرانی کهن که در طول سده ها از زبان قصه گویان در بازارها و
میدان های شهرها نقل می شده است. این مجموعه که در 1977 م چاپ شد، شامل پنج افسانه با
موضوع عشق و تربیت و یک روایت شفاهی درباره جوانی اشراف زاده به نام حاتم است که در راه
عدالت اعمال خارق العاده ای را انجام می دهد. براگینسکی در این مقدمه، علاوه بر معرفی این اثر،
به بررسی نسخه های خطی افسانه ها و سیر تحول و تغییراتی که در این نسخه ها در طول سده ها
ایجاد شده است می پردازد و سپس، براساس نظریه های گوناگون، از مباحث ایجادشده در تعلق این
دست افسانه ها به فولکلور یا ادبیات مکتوب می گوید.
در این مقاله، ابتدا در مقدمه، به معرفی این شرق شناس روس پرداخت خواهد شد و پس از آن
ترجمه مقاله او ارائه می گردد.
خلاصه ماشینی:
در اواخر سده گذشته ، هرمان اته ١، محقق ، منتقد ادبي و کتاب شناس مشهور آلمـاني، در مقاله خود درباره ادبيات فارسي در کتاب «مجموعه فلسفه ايـران » مـينويسـد کـه از سده ١٠ ميلادي در ايران و ماوراءالنهر، نه تنها شعر کلاسيک مشهور جهان خلـق شـد و خالقان آن ـ از رودکي و فردوسي تا حافظ و جامي ـ به طور گسترده اي شناخته شده اند، که شمار فراواني از آثار منثور داستاني، عمدتا با حضور قهرماني افسـانه اي، معمـولا بـه قلم نويسندگاني ناشناس نيز خلق شدند؛ و شايد به اين دليل ناشـناخته و حتـي ناديـده گرفته شدند که در سايه ادبيات درخشان کلاسيک قرار گرفته بودند.
ازآنجاکه اين آثار به صورت شفاهي منتقل ميشـد، طبيعتـا نسخه هاي مختلفي از آنها نوشـته شـده ، و در آن زمـان ، نسـخه هـايي از دائـرة المعـارف افسانه ها به صورت کامل وجود داشته است .
بـه طور کلي، در خلاقيت شفاهي شهري، چنين آثاري عناصر مکتـوب و ادبـي را در خـود جذب مي کردنـد و تحـت تـأثير شـعر کلاسـيک فارسـي و شـعرهاي عاشـقانه (ماننـد نمونه هاي متعدد از داستان ليلي و مجنون )، همچنين اشعار عاشقانه (غزل هـاي حـافظ و ديگران )، افسانه هاي عرفاني ـ صوفيانه درباره «مقدسان » و کرامات و معجزاتي کـه آنهـا انجام ميدادند، قرار ميگرفتند و عناصر مختلف ديني و فلسفي را به خود مـيافزودنـد.
آثار ارائه شده در اين کتاب بيش از يک دهم «دايرة المعارف افسـانه اي» قصـه خـوان بخارايي را تشکيل نميدهد و در قياس با «اقيانوس افسانه هاي » ايراني تنهـا يـک قطـره است .