چکیده:
کودکان بهعنوان عضوی از خانواده، قادر به درک مسائل خانواده در حد فهم خود هستند. مسائل خانواده مانند شرایط اقتصادی، شرایط شغلی، شرایط اجتماعی-روانی، ارتباط اعضاء خانواده با یکدیگر و سلامت ذهنی و جسمی آنها، بیسوادی والدین و....
یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین مشکلات، که بیشترین تاثیر خود را بر کودکان میگذارند، جدایی و طلاق والدین است. متاسفانه در سالهای اخیر، به دلایل مختلف، آمار طلاقهای ثبتشده در کشور رو به افزایش است و بهتبع آن تعداد فرزندان طلاق نیز سیر صعودی داشته است. طلاق والدین و برآورده نشدن خواستهها و نیازهای فرزندانی که دانشآموز مقطع ابتدایی هستند، مشکلات فراوانی را، هم در موضوع پیشرفت در تحصیل و هم درمورد شخصیت آنها ایجاد میکند و بسیار تاثیرگذار و مخرب است. از طرفی گاهی دیدگاههای جامعه درمورد این کودکان و نوجوانان بسیار منفی و اشتباه است؛ که خود باعث انزوای بیشتر و طردشدن آنها از جامعه میشوند. پس باید توجه داشت که قضاوتهای از پیش انجامشده، خود باری بر فشارها و مشکلات آنهاست. این وظیفه همگانی ست که از این دیدگاه دوری کنند. پژوهش حاضر، حاصل تحقیقات مطالعاتی و گردآوری اطلاعات از منابع معتبر میباشد و هدف آن اطلاعرسانی و آگاهی بخشی به والدین، مربیان، معلمان و تمامی افرادی است که در امر پرورش، نگهداری و آموزش کودکان و دانشآموزان (در گروههای سنی مختلف، بهویژه ابتدایی)، فعالیت میکنند.
خلاصه ماشینی:
(مريدي، محسن؛ اقبالي سار، مجتبي، 1397) درواقع همه سازههاي مرتبط با خانواده بهويژه بيثباتي خانواده با تغييرات زندگي فرزندان ارتباط نزديکي دارد و عدم سلامت خانواده سلامت فرزندان را تحت تأثير قرار ميدهد (اماني، زکيه؛ زهرا کار، کيانوش؛ کيامنش، عليرضا،1398) يکي از مهمترين اتفاقاتي که ميتواند تأثير بسيار زيادي بر تحصيل دانشآموزان داشته باشد، مشکلات خانوادگي بهويژه طلاق والدين > بخش دوم: طلاق و تأثيرا > طلاق بر همه اعضاي خانواده تأثيرگذار است.
(اماني، زهرا کار، کيامنش،1397) بخش سوم: تحصيل کودکان خانوادههاي ازهمگسسته تحقيقاتي به نقل از لانديس و هاوينز انجامشده که همگي پيرامون افت تحصيلي و طلاق والدين ميباشد و نشاندهنده این است که خانوادههايي که از هم دور باشند و کودکاني که در پرورشگاهها زندگي ميکنند، چقدر افت تحصيلي پيدا ميکنند.
همانطور که از نتايج پژوهش فوق و آزمايشهاي متعددي که ديگر دانشمندان درگذشته انجام دادهاند، برداشت ميشود که فرزندان طلاق به دليل انزوا و تنهايي که گاهي بعد از طلاق والدين دچار آن ميشوند، بهمرورزمان به انجام کارها به شکل فردي روي ميآورند و با ادامه این روند و تکرار آن، در این امر مهارت پيدا ميکنند و در کمتر اموري به ديگران وابسته هستند، درنتيجه در انجام امور خانه (بدون کمک ديگران) نسبت به کودکان خانوادههاي منسجم، مهارت بيشتري دارند و به کمک کمتري نيازمند هستند؛ اما از طرفي ناتواني در برقراري ارتباط مؤثر با ديگران بهويژه گروه همسالان و همکلاسيها، باعث ايجاد ناتواني در انجام بخشي از فعاليتهاي مدرسه بهويژه فعاليتهاي گروهي ميشود و همانطور که ميتوان پيشبيني کرد، این روند ميتواند در اینده و دوران بزرگسالي نيز ادامه پيدا کند و بيترديد در کيفيت زندگي اجتماعي آنان و برقراري ارتباط مؤثر با ديگر افراد جامعه تأثير بسزايي داشته باشد.