چکیده:
روان انسان به طور ناآگاهانه یا آگاهانه از ابزارهای مختلفی برای کنترل اضطراب، کاهش نگرانیها و رسیدن به آرامش استفاده میکند که به آنها مکانیسم دفاعی میگویند. بررسی واکنشهای دفاعی، افزون بر آنکه زمینه را برای خودآگاهی درونی فراهم میسازد، فرصتی است برای شناخت سرچشمة رفتارها وگفتارهای ظاهری هر فرد. رمان «مردان آفتاب» [رجالٌ فی الشمس]، اثر غسان کنفانی در بیان وقایع اشغال فلسطین توسط صهیونیستها در سال 1948 و تنیدگیهای روانی ناشی از آن نوشته شده است. نویسنده در این رمان تاثیر اشغال، پیامدهای ناشی از جنگ همچون ترس و اضطراب و مکانیسمهای دفاعی بدن در مقابله با دشمن را بیان میکند. نگارندگان در این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی تدوین شده، کوشیدهاند تا ضمن معرفی نظریة فروید و کارکرد آن به تحلیل جنبههای روانشناختی رمان «مردان آفتاب» و واکنشهای قهرمانان آن در برابر حوادث ناگوار فلسطین بپردازند و توانایی داستانپرداز را در شکل دادن به نظام و ساختار روایی داستان مورد ارزیابی قرار دهند. از یافتههای تحقیق چنین استنباط میشود که هر کدام از شخصیتهای داستان به تناسب حال و تیپهای شخصیتی خود از انواع مکانیسمهای دفاعی برای کاهش اضطراب و نگرانی خود استفاده کردهاند.
The function of these mechanisms is done unconsciously and causes the person to be deprived of his true cognition. Examining defense mechanisms, in addition to providing the basis for inner self-awareness, is an opportunity to understand the reasons and sources of each person's behaviors and outward speech. Rijal fi al-Shams is a novel about the events of the occupation of Palestine by the Zionists and Nakba in 1948 and the resulting psychological pressures, and it can be examined from the perspective of Freud's psychoanalysis. The novel describes the tragic effects of Nakba Palestine and the characteristics of war and defense, such as fear, anxiety, and defense mechanisms against the enemy. In this article, in addition to introducing Freud's theory and proving the function of this approach on the analysis of the novel Rijal fi Shams, the descriptive-analytical method has tried to examine the psychological text and measure Ghassan Kanfani's storytelling ability in shaping the narrative system and structure of the story.
خلاصه ماشینی:
٢_٥_ سؤالهاي تحقيق : در اين جستار سعي بر آن بوده تا به اين پرسش اصلي پاسخ داده شود که به کارگيري مکانيسم هاي دفاعي رشديافته و رشدنايافته در ميان شخصيت هاي داستاني، به چه علت بوده و هر کدام با استفاده از چه سازوکارهاي دفاعي توانسته اند بر بحرانهاي روحي و کشمکشهاي عاطفي خود غلبه کنند؟ ٣_ خلاصه داستان اين داستان وصف حال پناه جويان فلسطيني آواره اي است که تصميم به فرار از وضعيت مشقت بار معيشتي خود به سمت کشور نفت خيز کويت ميگيرند.
ابوقيس در فرايند داستان تنها شخصيتي است که در مقايسه با دو شخصيت اصلي ديگر يعني اسعد و مروان از سازوکارهاي دفاعي بيشتري استفاده ميکند و سعي دارد با استفاده از اين مکانيسم هاي دفاعي به طور ناخودآگاه خود را از شرايط اضطراب آور موجود برهاند.
٦_ بررسي انواع مکانيسم هاي دفاعي در شخصيت اسعد اين شخصيت جوان داستان در مقايسه با ديگر شخصيتها مثل ابوقيس و مروان ، تنها از يک واکنش دفاعي در مواجهه با شرايط ناگوار و اضطراب آور استفاده کرده و آن هم مکانيسم دفاعي فرار است که در زمرة سازوکارهاي آسيب زا و پرخطر به شمار ميرود.
در بررسي اين مکانيسم هاي دفاعي دريافتيم که : - از ميان شخصيتهاي داستان ، ابوقيس از بيشترين مکانيسم دفاعي براي کاهش اضطراب ونگرانيهاي خود استفاده کرده و پنج سازوکار دفاعي را به کمک گرفته است .
اسعد در مقايسه با سه شخصيت ديگر داستان ، تنها از يک سازوکار دفاعي، يعني مکانيسم دفاعي فرار استفاده کرده است که در سطح آسيب زا قرار دارد.