چکیده:
ایران معاصر به مثابه جامعه ای پیچیده و متحول با گذارهای فراوانی دست به گریبان است، اما به نظر می رسد که فقدان نظریه ای برای ملت و دولت ایرانی مهم ترین چالش امروز ما باشد. در شرایطی که جهان و مناسبات آن عمیقا متحول شده اند، ما محتاج تدوین نظریهای برای هویت ملی و دفاع از دولت ـ ملت در مفهوم جدید آن هستیم. فقدان درک ملی و اجماع نسبی بر سر این مفاهیم اساسی موجب پدیدآمدن چالش هایی جدی در جامعه ایران شده است. ازیک سو، در فقدان نظریه ای مدون درباب هویت ملی گاه عناصری دیگر جای مفهوم کلیدی ملت ـ دولت را گرفته است و گاه درکی سنتی و پیشامدرن از مفهوم ملیت ایرانی مبنا قرار می گیرد که به رغم اهمیت آن برای نیازهای جهان پیچیده امروز فاقد تناسب و کارایی است. ازسوی دیگر، تاثیر برخی ایدئولوژیها و نظریه های سیاسی غربی که بر عناصری مانند قومیت، زبان، نژاد و مانند آن تاکید دارند و یا مباحث سیاست هویت که به تضعیف هویت ملی می انجامند موجب شده است تا در ذهن و زبان برخی نخبگان و فعالان سیاسی مفاهیم و دغدغه هایی پدیدار شود که به تضعیف دولت ـ ملت می انجامند. هدف این نوشته دفاع فلسفی از ایده دولت ـ ملت و هویت ملی ایرانی است نه ملی گرایی در مقام یک ایدئولوژی. ازهمین روی ازیک سو از برداشتی از ملت دفاع خواهیم کرد که براساس نظریه های جدید در فلسفه سیاسی مبتنی بر تخیل و تصورات اجتماعی است و ازسوی دیگر به نقد و ارزیابی برخی الگوهایی خواهیم پرداخت که هویت ملی و اهمیت آن را نفی و یا تضعیف می کنند.
خلاصه ماشینی:
ازهمين روي ازيک سو از برداشتي از ملت دفاع خواهيم کرد که براساس نظريه هاي جديد در فلسفه سياسي مبتني بر تخيل و تصورات اجتماعي است و ازسوي ديگر به نقد و ارزيابي برخي الگوهايي خواهيم پرداخت که هويت ملي و اهميت آن را نفي و يا تضعيف مي کنند.
از همين رو از يک سو از برداشتي از ملت دفاع خواهيم کرد که براساس نظريه هاي جديد در فلسفه سياسي مبتني بر تخيل و تصورات اجتماعي است و از سوي ديگر به نقد و ارزيابي برخي الگوهايي خواهيم پرداخت که هويت ملي و اهميت آن را نفي و يا تضعيف مي کنند.
بسياري از منتقدان هويت ايراني آن را به مسئله اي رمانتيک و عاطفي تقليل مي دهند در صورتي که ملت تنها به سطح عواطف قابل تقليل نيست بلکه وجه واقع گرايانه مهمي نيز دارد و از همين روي حتي اگر فاقد حس عاطفي به سرزمين و وطن باشيم ازحيث الزامات نظريه سياسي و براي پرهيز از مشکلات عيني مشخص بايد حس و هويت ملي تقويت شود.
براساس اين الگوهاي جديد نه تنها مفهوم ملت بلکه ديگر مفاهيم انديشه سياسي مدرن مانند دولت ، حاکميت مردمي ، يکپارچگي اجتماعي و مانند آن مبتني بر اين تخيل جمعي هستند و بايد به مثابه روايت هايي مورد توجه قرار گيرند که نظم سياسي و اجتماعي برمبناي آنها شکل گرفته و بسط مي يابد (مثلا بنگريد به : ٢٠١٦ ,Olson).