چکیده:
بعد از فروپاشی رژیم بعث و ایجاد ساختار دموکراتیک در عراق، جابهجایی جایگاه سنّیها در هرم قدرت به ایجاد بحران جدیدی در کشور انجامید. این روند با بازگشت و نفوذ بعثیها به حاکمیّت و ساختار امنیتیـ نظامی عراق شکل پیچیدهای از بحران را برای دولت مرکزی ایجاد کرد. در این میان دولت اسلامی عراق و تزریق ایدئولوژی ترویجی ابومصعب زرقاوی، پدیده دیگری بود که ضمن فرهنگ تفوّقطلبی سنّیها و فرهنگ قبیلهای به یک بحران پیچیده تبدیل شد. در نتیجه با آغاز اعتراضات عمومی در استانهای سنّینشین، شعار اعاده حقوق زورمدارانه اهل سنّت توسط دولت اسلامی عراق و داعش و عملیاتیسازی آن، روابط سنّیها و حکومت مرکزی را از بحران وارد مرحله جنگ کرد. از سوی دیگر بعد از سقوط استانهای سنّی، نشانههایی وجود دارد که به نظر میرسد جریان سنّی با پذیرش این واقعیت که با توسل به استراتژیهای قبلی از اعمال مطالبات تمامیتخواهانه خود ناتوان است، به سمت فعالسازی مکانیسمهایی نظیر تشکیل اقلیم مستقل سنّی گام بر خواهد برداشت؛ بنابراین تجزیۀ روند پیچیده پدیدآمده و تحلیل اجزای آن به منظور بازسازی روابط استانهای سنّینشین با حکومت مرکزی، مسئله محوری مقالۀ پیش رو را تشکیل میدهد.
After the collapse of the Ba'athist regime and the establishment of a
democratic structure in Iraq, the shifting position of the Sunnis in the
pyramid of power led to a new crisis in the country. This process created a
complex form of crisis for the central government as the Ba'athists returned
to Iraqi sovereignty and security-military structure. In the meantime, the
Islamic State of Iraq and Abu Musab Zarqawi's promotional ideology was
another phenomenon that became a complex crisis, along with Sunni
hegemonic culture and tribal culture. As a result, with the beginning of
public protests in the Sunni provinces, the slogan of restoring the rights of
the Sunnis by the Islamic State of Iraq and the ISIS, the Sunni-central
government relations entered a state of war. On the other hand, after the fall
of the Sunni provinces, there are signs that the Sunni movement seems to be
moving towards activating mechanisms such as the formation of an
independent Sunni climate by accepting the fact that it is incapable of
fulfilling its totalitarian demands by resorting to previous strategies; Thus,
the analysis of the complex process and the analysis of its components in
order to rebuild the relations of the Sunni provinces with the central
government, is the central issue of the forthcoming article.
خلاصه ماشینی:
از سوی دیگر بعد از سقوط استانهای سُنّی، نشانههایی وجود دارد که به نظر میرسد جریان سُنّی با پذیرش این واقعیت که با توسل به استراتژیهای قبلی از اعمال مطالبات تمامیتخواهانه خود ناتوان است، به سمت فعالسازیِ مکانیسمهایی نظیر تشکیل اقلیم مستقل سُنّی گام بر خواهد برداشت؛ بنابراین تجزیۀ روند پیچیده پدیدآمده و تحلیل اجزای آن به منظور بازسازی روابط استانهای سُنّینشین با حکومت مرکزی، مسئله محوری مقالۀ پیش رو را تشکیل میدهد.
با این وصف مقایسه نسبت اعراب سُنّی به عنوان یک اقلیت 17درصدی از جمعیت عراق با تناسب وزرای کابینه در 3 دولت انتقالی، وحدت ملی و مشارکت ملّی، نشان میدهد که این بخش از جامعه عراق سهمی بیشتر از نسبت جمعیتی خود در حکومت داشتهاند و این سهم در ریاست قوای سهگانه از شیعیان نیز بیشتر بوده است؛ با وجود این سُنّیها بعد از 2003 همواره برای بازگشت به دوره طلایی تفوّق بر عراق تلاش کردهاند.
البته استراتژیِ بعثیسازی بخشی از آنتروپیِ زیرسیستم سُنّی محسوب میشود که منشأ آن تنها داخل زیرسیستم نیست، بلکه روند بازگشت بعثیها به سطوح مختلفِ ساختار قدرتِ عراق، پدیدهای چند وجهی است که به صورت همافزا از سوی ایالات متحده آمریکا، دولت عراق و حتی کمیسیون عالی بازخواست و عدالت بر بستر قانون اساسیِ عراق رشد کرده و شرایط آشوبناکیِ سیستم دولت در عراق را فراهم آورده است.