چکیده:
کتاب روششناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی بهعنوان کتاب درسی مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشتۀ اقتصاد اسلامی تدوین شده است. نویسندۀ کتاب تلاش کرده با استفاده از مفهوم نهاد، میان احکام شریعت بهعنوان اموری اعتباری با واقعیتهای اقتصادی ارتباط برقرار کند و نتیجه بگیرد که چون اعتباریات در جوامع اسلامی با سایر جوامع متفاوت است، واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی مورد مطالعه در علوم اجتماعی و اقتصادی در جوامع اسلامی نیز متفاوت است و درنتیجه، علم اقتصاد اسلامی نیازمند روش شناخت متفاوتی از علم اقتصاد متعارف است. نویسنده فهرستی از نهادهای برگرفته از احکام شریعت و نحوۀ اثرگذاری آن بر واقعیتهای اجتماعی را مطرح میکند. اشکال اصلی کتاب در دورشدن از مباحث روششناسی علم است و تقریباً هیچ بحثی دربارۀ ارزیابی نظریات اقتصاد اسلامی یا ملاک علمیبودن این نظریات مطرح نشده است. بخش زیادی از کتاب به ذکر معرفتهای درجۀیک اقتصاد اسلامی و تفاوت آنها با اقتصاد نئوکلاسیک پرداخته است. نویسنده از برخی مفاهیم نهادگرایی استفاده کرده است بدون اینکه رابطۀ مبانی و مفروضات و ارزشهای این مکتب را با اقتصاد اسلامی روشن ساخته باشد. همچنین در نقد مبانی اقتصاد نئوکلاسیک بر سایر مکاتب اقتصادی از جمله مکتب تاریخی آلمان و اقتصاد رفتاری و نهادگرا تکیه شده است درحالیکه انتظار میرفت نویسنده از منظر اقتصاد اسلامی به نقد مکتب نئوکلاسیک بپردازد. پیشنهاد میشود عبارت «روششناسی» از عنوان کتاب حذف شود و در چاپ بعدی اصلاحات اساسی در محتوای کتاب صورت گیرد.
“Methodology of Islamic Economics” is a textbook for MA and PhD students of Islamic economics. Using the concept of institution, the author has tried to make a connection between the Shari'a rules, as matters of conventionals, and economic realities and concludes that differences of conventionals in Islamic societies and others, requires differences in social realities and so Islamic economics requires a different methodology. The author then examines a list of institutions derived from the Shari'a rules and how it affects social realities. The main drawback of the book is to move away from the methodology and there is almost no discussion about the evaluation of theories of Islamic economics or the criterion of the scientific nature of these theories. Much of the book discusses the differences between Islamic economics theories from those of neoclassical economics. The author has used some concepts of institutionalism without clarifying the relationship between institutionalism and Islamic economics. The critique of the foundations of neoclassical economics also relies on other schools of economics, including the German historical school and behavioral and institutional economics, while the author was expected to critique from the perspective of Islamic economics. It is suggested that the title of the book can be changed and the author can make a fundamental review of the book's topics in the next edition.
خلاصه ماشینی:
نویسندۀ کتاب تلاش کرده است تا با استفاده از مفهوم نهاد میان احکام شریعت، بهعنوان اموری اعتباری، با واقعیتهای اقتصادی ارتباط برقرار کند و نتیجه بگیرد که چون اعتباریات در جوامع اسلامی با سایر جوامع متفاوت است، واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی موردمطالعه در علوم اجتماعی و اقتصادی در جوامع اسلامی نیز متفاوت است و درنتیجه علم اقتصاد اسلامی نیازمند روش شناخت متفاوتی با علم اقتصاد متعارف است.
1. 6 انسجام و نظم منطقی در کل اثر و در زیربخشها مسئلۀ اصلی کتاب روششناسی علم اقتصاد اسلامی است و برای اینکه نویسنده بتواند موضوع خود را منقح و تبیین کند، بحث خود را از علوم اجتماعی و روششناسی آن آغاز میکند و سعی میکند تا با تزریق مفهوم نهاد، ماهیت علمی اقتصاد اسلامی را نشان دهد.
آیا نویسنده بهدنبال این است که نشان دهد اقتصاد اسلامی ماهیت علمی دارد؟ یا اینکه احکام شریعت را میتوان بهنحوی با علوم اجتماعی پیوند داد؟ اگرچه اینها مسائل مهمی است، بهنظر میرسد خواننده انتظار دارد در کتاب روششناسی اقتصاد اسلامی با روش تحلیل پدیدههای اجتماعی در علم اقتصاد اسلامی، منطق حاکم بر نظریات اقتصاد اسلامی، و ارائۀ شاخصههایی برای ارزیابی نظریات اقتصاد اسلامی آشنا شود، اما هیچ مطلبی در کتاب در این زمینهها یافت نمیشود.
نتیجۀ این تأکید بر روشهای قیاسی و عقلانی دورشدن نظریات اقتصادی از واقعیتهای جوامع امروزی شده است، بهطوریکه منتقدان بسیاری مانند مکلاسکی (MCcloskey 1983)، دایک (Dyke 1981)، فولی (Foley 2006)، هاسمن و مکفرسون (Hausman and McPherson 2006)، سن (Sen 1977)، استیگلیتز (Stiglitz et al.