چکیده:
سازمانها از شالودههای اصلی اجتماع کنونی هستند و مدیریت، مهمترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا مرگ سازمانهاست. مدیر، روند حرکت از وضع موجود به وضعیت مطلوب را هدایت میکند و در هر لحظه، برای ایجاد آیندهای بهتر در تکاپوست. گذشته با تمام ماهیت و آموختنیهایش و با تمام تاثیری که میتواند بر آینده داشته باشد، اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری نمیتواند آن را دیگر بار و به گونهای متفاوت بیافریند، ولی آینده در راه است و قسمت مهم از آن به آنچه امروز میگذرد مربوط است. این مقاله به بررسی و نقد کتاب تغییر و تحول سازمانی (بنمایهها و پیامدها) تالیف جیم گریوز و ترجمه دکتر پرویز احمدی میپردازد و ابتدا کتاب از جهت شکلی مورد ارزیابی و سپس از جنبه محتوا و ساختار مورد توجه قرار میگیرد. همچنین نقاط قابل توسعه کتاب جهت غنیتر شدن آن عنوان میگردد.
Organizations are one of the main foundations of today's society, and management is the most important factor in the life, growth, and development or death of organizations. The manager guides the process from the current situation to the desired situation and strives at every moment to create a better future. The past has happened with all its nature and learning, and with all the impact it can have on the future, and no human force can recreate it in a different way, but the future is on its way and an important part of it has to do with what is happening today. This article examines and critiques the book “Organizational Change (Themes & Issues)” by Jim Grieves, translated by Dr. Parviz Ahmadi and first the book is evaluated in terms of form and then it is considered in terms of content and structure. Also, the book's expandable points are mentioned to make it richer.
خلاصه ماشینی:
در پیشگفتار، نويسنده اشاره کرده که گفتمان مديريت از طرف منتقدان فاقد دقت دانشگاهي شمرده شده است و علت آن اين است که مديريت بيتعهد، بياثر، و از ديدگاه ساختاري ـ کارويژهاي اقتباس شده و برايند آن بهصورت جرياني درآمده که با تغيير و تحول سازماني رفتاري ماشيني شده است.
جهتگيري نظري در کتاب: در اثر حاضر براساس چهار ديدگاه موضوع تغيير موردبررسي قرار ميگيرد و اين کار به چهار مسيرِ تغيير منتهي ميشود که از آنها نظريههاي متفاوت شکل ميگيرند.
ازطرفي، نويسنده قصد دارد نگاه به تغيير و تحول را از ديدگاه ماشيني بهسمت ديدگاههاي ديگر سوق دهد و بينظمي در اين موضوع را از ميان بردارد و درک دقيقتري از موضوع تغيير و تحول سازماني براي خوانندگان ايجاد کند.
3. هدفهاي نويسنده در کتاب بهصورت واضح بيان شده است و هدف اصلي او رد ديدگاه ابزاري تغيير و تحول سازماني است.
در کتاب حاضر، مقدمۀ هر فصل بهخوبي بيان شده است که موجب ميشود درک صحيح مطالب فصل براي خواننده فراهم شود.
در تدوين اين اثر، هدف نويسنده اين است که مديريت بيتعهد و بياثر، که از ديدگاه ساختاري ـ کارويژهاي اقتباس شده است، کنار گذاشته شود و تشريح مديريت تغيير و تحول بهعنوان يک حکايت سادهلوحانۀ ماشيني از بين برود.
ـ در فصل اول (همان: 28) بهعنوان ديدگاه چهارم تغيير و تحول ديدگاه آفرينندگي خواهندگي مطرح شده است که در نظر نويسنده از سه ديدگاه قبلي بهتر است، ولي بیان شده است که اين ديدگاه بهدنبال ارائۀ راهحل براي مسائل تغيير نيست.