چکیده:
مدیریت روستایی در ایران پس از طی نمودن فراز و فرودهای بسیار، با تصویب قانون شوراها و شکلگیری شوراهای اسلامی در آبادیهای بالای 20 خانوار و در ادامه با تصویب قانون تاسیس دهیاریهای خودکفا در روستاهای کشور (14 تیرماه 1377) و استقرار نهاد دهیاری به عنوان بازوی اجرایی شورای اسلامی، تجربه جدیدی را آغاز نمود. اکنون که حدود دو دهه از آغاز فعالیت مدیریت روستایی کشور در الگوی نوین خود میگذرد، در راستای تحقق مدیریت روستایی مطلوب و توسعه پایدار روستایی، بازبینی فرآیندها، اصلاح رویههای جاری و ارتقای مطلوبیت عملکرد این نهاد بسیار حایز اهمیت است. تحقیق حاضر که با هدف ارزیابی و تحلیل عوامل موثر بر بازآرایی الگوی مدیریت خدمات روستایی انجام شده است، از لحاظ ماهیّت توصیفی- تحلیلی و از نظر هدف کاربردی میباشد. دادهها به دو روش میدانی و کتابخانه¬ای جمع آوری شدهاند. جامعۀ آماری آن مشتمل برتمامی شهرستانهای استان قزوین میباشد. در ادامه به صورت خوشهای بخشها، دهستانها و روستاهای هدف انتخاب شدهاند. در مجموع تعداد 427 پرسشنامه از اهالی 40 روستای منتخب استان قزوین تکمیل شده است. براساس نتایج تحقیق در بعد محیطی- کالبدی، مولفههایی همچون؛ اتخاذ رویکرد پهنهای به جای نقطهای، پیوند فضایی و ویژگیهای جغرافیایی منطقه و پوشش حداکثری خدمات، در بعد ساختاری-نهادی مولفههای؛ اصلاح قوانین و مقررات، ایجاد سازمانهای عمرانی و خدماتی مشترک، افزایش ساعات فعالیت دهیار و امکان ارایه خدمت به روستاهای همجوار، در بعد اجتماعی- فرهنگی مولفههای؛ توزیع عادلانه خدمات، پاسخگویی، شفافیت عملکرد، افزایش تعاملات و توجه به اقشارآسیبپذیر، در بعد اقتصادی نیز مولفههای؛ رعایت صرفه و صلاح اقتصادی، کاهش هزینه خدمات، افزایش بهرهوری، منابع درآمدی پایدار، خدمات اشتراکی و نهایتا در بعد انسانی نیز مولفههایی همچون؛ مشارکت مردم، بخش خصوصی و تعاونی، اصلاح فرآیند انتخاب دهیار و آموزش شهروندی، از نظر پاسخگویان بیشترین نقش را در فرآیند بازآرایی الگوی مدیریت خدمات روستایی داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
براساس نتايج تحقيق در بعد محيطي - کالبدي ، مولفه هايي همچون ؛ اتخاذ رويکرد پهنه اي به جاي نقطه اي ، پيوند فضايي و ويژگي هاي جغرافيايي منطقه و پوشش حداکثري خدمات ، در بعد ساختاري -نهادي مولفه هاي ؛ اصلاح قوانين و مقررات ، ايجاد سازمان هاي عمراني و خدماتي مشترک، افزايش ساعات فعاليت دهيار و امکان ارايه خدمت به روستاهاي همجوار، در بعد اجتماعي - فرهنگي مولفه هاي ؛ توزيع عادلانه خدمات ، پاسخگويي، شفافيت عملکرد، افزايش تعاملات و توجه به اقشارآسيب پذير، در بعد اقتصادي نيز مولفه هاي ؛ رعايت صرفه و صلاح اقتصادي ، کاهش هزينه خدمات ، افزايش بهره وري ، منابع درآمدي پايدار، خدمات اشتراکي و نهايتا در بعد انساني نيز مولفه هايي همچون ؛ مشارکت مردم ، بخش خصوصي و تعاوني ، اصلاح فرآيند انتخاب دهيار و آموزش شهروندي ، از نظر پاسخگويان بيشترين نقش را در فرآيند بازآرايي الگوي مديريت خدمات روستايي داشته اند.
هرچند که با شکل گيري و استقرار شوراهاي اسلامي و دهياريها بخش عمده اي از جمعيت روستايي کشور از خدمات مديريت روستايي برخوردار شده اند ولي همچنان بخش قابل توجهي از روستاهاي زير ٣٠ خانوار کشور از خدمات نهاد دهياري بيبهره بوده و با توجه به تعدد و پراکندگي سکونتگاه هاي روستايي امکان تجهيز تمامي آنها به تجهيزات ، امکانات ، نيروي انساني و امثالهم فراهم نشده ، فعاليت دهيار در تمامي روستاهاي زير ١٠٠٠ نفر جمعيت به صورت پاره وقت است ، الگوي مديريت روستاها به صورت نقطه اي و منفرد بوده و اين امر پوشش حداکثري خدمات و همچنين هزينه ارايه خدمات در روستاها را بسيار افزايش ميدهد.