چکیده:
چکیده: مولوی یکی از حلقههای مهم پیوند بین جریان «عرفان ایرانی- اسلامی» با موسیقی بوده است؛ حلقهای که بیش از هرچیز در سنتهای سماع تجلی یافته است. پژوهش حاضر ویژگیهای موسیقی عرفانی را برشمرده و رابطه بین مولانا و موسیقی را تبیین کرده است. جهت بررسی امکان تجلی مفاهیم عرفانی در یک اثر موسیقایی «پوئم سمفونیک مولوی» ساخته هوشنگ کامکار که برای هشتصدمین سالگرد تولد مولانا ساخته شده بود، بهعنوان مطالعه موردی انتخاب گردید. این پژوهش به شیوۀ کتابخانهای و بررسی نتنوشت (پارتیتور) این اثر انجام شد و ضمن تحلیل مختصر آن از جنبۀ موسیقی، بازتاب مفاهیم عرفانی در پوئم سمفونیک مولانا مورد بررسی قرار گرفت. این پژوهش امکان تجلی مفاهیم و مولفههای اشعار عرفانی در یک اثر موسیقی را اثبات کرد و بیشترین تاثیرپذیری این اثر از مفاهیم و مولفههای سماع مولویان در بهرهگیری از ویژگیهای ریتمیک حاصل از اشعار مولانا را ارزیابی نمود.
خلاصه ماشینی:
مفاهيم و مؤلفه هاي سماع مولويان در پوئم سمفونيک مولوي، اثر هوشنگ کامکار حميد عسکري رابري / محمّدحسين قاسمي قزلجه ** مولوي يکي از حلقه هاي مهم پيوند بين جريان «عرفان ايراني- اسلامي» با موسيقي بوده است ؛ حلقه اي که بيش از هرچيز در سنت هاي سماع تجلي يافته است .
اين پژوهش برآن است تا نحؤە ارتباط شعر و موسيقي در پوئم سمفونيک مولوي را تحليل کند، ارتباط وزن اشعار مولانا و فيگورهاي ريتميک پوئم سمفونيک مولوي را نشان دهد، ارتباط بين مفاهيم رقص سماع و فرم و بافت پوئم سمفونيک مولوي را تبيين نمايد و ميزان تأثيرپذيري پوئم سمفونيک مولوي را از سماع مولويان بررسي نمايد.
در موتيف هاي متقارن ، گروهي از صداهاي موسيقايي از لحاظ الگوهاي ريتميک ، همانند وزن هاي شعري ذکر شده عيناً تکرار ميشوند که دليلي بر اهميت پديدٔە تکرار در اشعار عرفاني مولاناست ؛ چرا که تکرار، وحدت بخش ترين عنصر در تکوين و تکميل هر اثر هنري ازجمله موسيقي است .
گاهي نمادها و تعابير عرفاني در سماع مولويان و مخصوصاً در رقص هاي مدون شده تر بعد از مولانا به طور دقيق طراحي و رمزگذاري شده اند مانند کوبيدن دست ها بر زمين که صداي رستاخيز و قيام مردگان را تداعي ميکند (فريدلندر، ١٣٨٢: ١١٩) يا خرقه افکني دراويش که نشانۀ قطع نظر از تعلقات دنيوي و رهايي از نفس به قصد قربت الهي است (تفضلي، ١٣٧٥: ١٥٠) و کوبيدن پاي بر زمين که در تعبيري مشابه ، نشان از پست گردانيدن نفس زير پاي همت است (مايل هروي، ١٣٧٢: ٢٨٨).