چکیده:
حاکمیت«سرنوشت»آنگونه که در داستانهای حماسی و اسطورهای،از جمله در رستم و سهراب،دیده میشود از یکسو و عقیدهی به«اختیار»فردوسی از سوی دیگر، تضاد و تقابلی ایجاد کرده است که جای تأمل و بررسی دارد.گزیدهی این مقاله را در جهت تمیز و بازشناسی این دو دیدگاه میخوانید. محمد حسن ادریسی عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان، گروه ادبیات فارسی
خلاصه ماشینی:
"رستم و سهراب،دیده میشود از یکسو و عقیدهی به«اختیار»فردوسی از سوی دیگر،
داستانهای تراژدی آن مثل داستان رستم و
این تضاد عقیده بین شعر فردوسی و خود او
عینا در حماسهی بزرگ خود آورده است.
این بیت اشاره دارد به اینکه داستانها و
آن است که روایت این استاد مبتنی بر اصل و
فردوسی در این داستان مسئلهی تقدیر و
را در داستان داخل کند،اما قدرت این را
که این کار را،با وجود آنکه کاری عبث
سرنوشت و نوشدار و در این داستان با
را برای خوانندگان داستان خود آشکار
در پایان داستان،پس از بیان:چنین است کردار چرخ بلند
داستان آمده است،با این ابیات تبرئه میکند:
دور بودن خرد معرفی میکند:همی بچه را باز داند ستور
همی گشت باید سوی خاک باز
این ابیات به خوبی روشن میسازد که
داستان رستم و سهراب به دو صورت آمده
گفتن»به آنها اشاره میکند و خود را در قالب
سرنوشت در داستان رستم و سهراب از سوی
میگوید:از این خویشتن کشتن اکنون چه سود
چنین رفت و این بودنی کار بود
پهلوانان سپاه خود میگوید:به دل گفت کاین کار اهرمن است
نه این رستخیز از پس یک تن است
در داستان این شخصیتها همه به تقدیر و
برادر خود زواره میگوید:در مرگ را آن بکوبد که پای
باب تقدیر و سرنوشت از سوی خود
جهاندار از این کار پرداخته است
و در جای دیگر میگوید:همی نام جست از زبان هجیر
مینشیند،از تقدیر و محتوم بودن سرنوشت سخن میگوید:همی خواست پیروزی و دستگاه
داستان خود رعایت میکند.
شاهنامه است که فردوسی"