چکیده:
بحث در مورد اینکه ملاک احتیاج اشیاء به علت چیست و چه نقشی در اقسام
حدوث وقدم دارد یکی از مباحث مهم کلامی وفلسفی است که چهار نظریه در مورد
آن وجود دارد. گروهی از مادیین جدید ملاک را نفس موجود بودن میدانند و حدوث
وقدم ذاتی وزمانی را قبول دارند اما متکلمین ملاک را حدوث میدانند و تنها حدوث
وقدم زمانی را قبول دارند در مقابل فلاسفه بنا بر اصالت ماهیتء ملاک را امکان ذاتی
شی میدانند. در این بحث شهید مطهری به تبع صدرا که اصالت را با وجود میداند
ملاک را وجود فقری شی میداند طبق نظر فلاسفه چه آنهایی که ملاک را امکان ذاتی
میدانند چه آنهایی که ملاک را وجود فقری هم حدوث وقدم ذاتی وجود دارد هم
حدوث وقدم زمانی. در این مختصربه روش توصیفی- تحلیلی ابتدا هر چهار نظریه
توضیح داده شده سپس ضمن نقد سه نظریه اول ثابت خواهد شد که ملاک احتیاج
به علت وجود فقری اشیاء است.
خلاصه ماشینی:
شهید مطهری در مقاله 9 کتاب اصول فلسفه و روش رئالسیم این نظریه اینطور بیان کرده اند: مطابق اين نظريه علت احتياج به علت، ماهيت داشتن است و هر چيزي که ماهيتي دارد و وجودي، و ذاتش- يعني ماهيتش- غير از وجود واقعيتش ميباشد نيازمند به علت است خواه آنکه آن موجود حادث باشد يا قديم، و اما موجودي که ذاتش عين وجود و واقعيت است و حقيقتش مؤلّف از ماهيت و وجود نيست، بي نياز از علت است.
در نتیجه ملاک احتیاج به علت فقر وجودی و ملاک بی نیازی از علت غنا وشدت وجودی است که تنها واجب الوجود بی نیاز از علت است و مابقی همه محتاج او هستند شهید مطهری که از پیروان مکتب اصالت الوجودی صدرا است نظریه صدرا در کتاب علل گرایش به مادیگری اینطور بیان می کند: صدر المتألّهين قبول کرد که هر حادثي نيازمند به غير و هر ممکن الوجودي نيازمند به علّت است؛ ايرادهاي فلاسفه را بر متکلّمين وارد دانست و نظر فلاسفه را درباره اينکه هيچ مانعي ندارد که موجودي، قديم زماني و دائم الوجود و ازلي و ابدي باشد و در عين حال وجودش وابسته و مخلوق و معلول باشد، پذيرفت، همچنانکه نظر فلاسفه را درباره اينکه ملاک نيازمنديها و وابستگيها را در درون اشياء بايد جستجو کرد نه در عدم پيشين، صحيح دانست، ولي ثابت کرد همچنانکه حدوث نميتواند ملاک نيازمندي باشد، امکان ذاتي نيز نميتواند ملاک نيازمندي و وابستگي باشد، زيرا امکان ذاتي از احکام ماهيت است؛ اين ماهيت است که گفته ميشود در مرتبه ذات نسبت به هستي و نيستي بيتفاوت است و در درون خود پوک و خالي است و غيري بايد تا آن را پر کند.