چکیده:
این جستار با شیوۀ توصیفی-تحلیلی بر آن است که کاربست اصطلاحات زبانی- ادبی یا به بیان دقیقتر، اصطلاحات صرفی، نحوی، ادبی و بلاغی را در ادبیات کلاسیک کردی بررسی کند. بدین منظور، جامعۀ آماری پژوهش را بر شعر نالی، از شاعران نامدار ادبیات کلاسیک کردی منحصر کردیم. ملاخدر احمد شاویس میکایلی (1800-1877)، متخلص به نالی، با تسلطّی که بر علوم ادبی و عربی داشته، در موارد بسیاری، این اصطلاحات را در شعر خویش، هنرمندانه به خدمت گرفته است. برآیند پژوهش نشان میدهد این شاعر عمدتاً برای مقاصد خاصّی از این تکنیک بهره برده است. غالباً شاعر در کاربرد اینگونه اصطلاحات، یک ساحت معنایی زیرین را مدّنظر داشته است که اغلب تعبیر از آن بهصورت آشکارا در ادبیات رسمی معمول نیست؛ بنابراین با این تکنیک، شعر او دو و گاهی سه سطح معنایی پیدا کرده است. همچنین کاربرد این اصطلاحات در بستر تصویر فنّی و بلاغی، منجر به آفرینش صور بیانی متعدّدی از جمله تشبیه، مجاز، استعاره، کنایه، ایهام و پارادوکس شده است.
The present study aims at an analysis of the application of linguistic-literary terms, or more precisely, morphological, syntactic, literary, and rhetorical terms in classical literature by using descriptive-analytical method. For this purpose, the statistical population of research on the poetry of Nali, a famous poet of classical Kurdish literature, was narrowed down to his diwan. Benefiting from his mastery of literary and Arabic sciences, Mullah Khedr Ahmad Shahvies Mikaeli (1800-1877) has artistically used these terms in his poetry in many cases. The result of the research shows that the above-mentioned poet has intentionally benefited from this technique. In other words, in the present study, based on the analysis of monostich, stanzas, and poetry written by Nali, it is argued that the application of such terms is mainly aimed at an underlying semantic structure that is not usually interpreted explicitly in the official literature. His poetry, therefore, has found two - and sometimes three - levels of meaning based on this technique. In addition, the application of these terms in the context of technical and rhetorical images has led to creation of several forms of expression including simile, synecdoche, metaphor, irony, equivocation, and paradox.
خلاصه ماشینی:
بيان مسئله اين جستار با شيوة توصيفي-تحليلي ، در پي بازخواني و تحليـل اشـعاري اسـت کـه به شکلي فني، اصطلاحات صرفي-نحوي و ادبي-بلاغي در پس زمينۀ معنا و دلالـت آن وارد شده و نقش آفريني کرده است .
بنـابراين در ايـن جسـتار، فردهـا و بيت هايي را که شاعر در آن ، چنين واژگـاني را بـه کـار بـرده اسـت ، بررسـي و تحليـل دلالت شناختي کرده ايم تا دريابيم شاعر چگونه و به چه مقصودي اين اصطلاحات را به کار گرفته ، چه دلالت هايي از رهگـذر آن آفريـده و کاربسـت ايـن نـوع اصـطلاحات ، منجر به چه پديده اي در شعر نالي شده است .
در بيشتر اشعاري که نالي از اين دست اصـطلاحات بهـره بـرده ، معنـاي ضمني ديگري را مدنظر داشـته اسـت کـه آوردن چنـين معـاني و مفـاهيمي در ادبيـات رسمي معمول نيست و معمولا صراحت بيان در آن وادي رواج ندارد؛ از ايـن رو، نـالي به صناعت هايي چون تشبيه ، استعاره ، کنايه و ايهام براي بيان مراد خويش متوسـل شـده است .
بسياري از نويسندگان تاريخ ادبيـات و پژوهشـگران ، بنـا بـه هـم دوره اي بـودن و آشـنايي نـالي بـا «مسـتورة اردلان » (١٢٢٠-١٢٦٤ق )، شاعرة نامـدار سـنندجي، بـر پايـۀ يـک نگـرش تـاريخ محـور بـر ايـن باورنـد کـه واژة «مستوره » در شعر نالي اسم خاص است و مراد همان شاعر اردلانـي اسـت .
٣. دلالت آفريني در بستر کنايه به کار گرفتن اصطلاحات ، چنان که پيش از ايـن بيـان شـد، در شـعر نـالي منجـر بـه پديد آمدن دو بافت معنايي زيرين و زبرين شده است .