چکیده:
هدف این مقاله تحلیل بر معیارهای نماهای مجتمعهای مسکونی در مازندران میباشد که در آن از متغیرهای اجتماعی، کالبدی و فرهنگی استفاده شده است. در این پژوهش از روشهای تحلیل کیفی استفاده شده است. در تحلیل کیفی، دادههای گردآوری شده از نوع دادههای کیفی هستند اما امکان بهکاربردن دادههای کمی نیز وجود دارد که بررسی و مقایسه میگردد. در این صورت باید از این دادهها طبق منطق تحلیل کیفی استفاده کرد. همچنین از شیوه دستی تجزیهوتحلیل بهصورت تجزیهوتحلیل مقایسه مدنظر قرار گرفته است. در این پژوهش بطور مشخص در بعد کالبدی از طریق رنگ، بو، نور، بافت، دما؛ صدا، موسیقی بر حواس انسان تاثیرگذار خواهد بود اما در بعد فردی انسان در مواجه با محیط از طریق سه مولفه مفهوم سازی، تصویرسازی ذهنی و نقشه شناختی اطلاعات موجود در محیط را تحلیل کرده و سپس در مغز ذخیره سازی می نمایند که این امر منجر به خاطره سازی و در نهایات تقویت حس مکان خواهد شد این دو عامل به طور متقابل بر بازخوردهای رفتاری انسان در محیط تاثیرگذار بوده و در نهایت در صورت خاطره سازی مثبت و ایجاد حس تعلق به مکان منجر به جاذب مخاطب به محیط یا طرح معماری خواهد شد.
The purpose of this article is to analyze the criteria of facades of residential complexes in Mazandaran in which social, physical and cultural variables have been used. In this research, qualitative analysis methods have been used. In qualitative analysis, the collected data are qualitative data, but it is possible to use quantitative data that is examined and compared. In this case, this data should be used according to the logic of qualitative analysis. Manual analysis is also considered as a comparative analysis. In this research, specifically in the physical dimension through color, smell, light, texture, temperature; Sound and music will affect the human senses, but in the individual dimension of the human being in the face of the environment through three components of conceptualization, mental imagery and cognitive analysis of information in the environment and then stored in the brain, which leads to Reminiscence and ultimately strengthen the sense of place. These two factors mutually affect human behavioral feedback in the environment, and ultimately, if positive reminiscence and a sense of belonging to the place will lead to attracting the audience to the environment or architectural design.
خلاصه ماشینی:
تفاوت عمده ايـن بنـا بـا بناهـاي سـنتي استفاده از رنگ هاي خنثي در ترکيب رنگ مصالح بنا ميباشد که به علت آنکه اين رنگ ها به شـکل خـالص کمتـر در طبيعـت مشاهده ميشوند به لحاظ تأثير بر ادراک و دريافت اطلاعات مغز از محيط نسبت به ساير رنگ هاي طبيعي از تأثير کمتـري در جهت ايجاد ارتباط بين نماي ساختمان و مخاطب و نيز دريافت حسي بهتر از محيط اثرگذار خواهند بود.
جدول ٦- مقايسه بافت به کاررفته در ساختمان هاي مسکوني شهرسازي (به تصویر صفحه مراجعه شود) جدول ٧- عناصر ريتم در ساختمان هاي مسکوني شهرسازي (به تصویر صفحه مراجعه شود) (به تصویر صفحه مراجعه شود) نتيجه گيري: دو عامل اصلي (عامل فيزيکي و محتوايي) به جهت تأثير بر ذهن مخاطب مورد بررسي قرار گرفت تا با استفاده از آنها بتوان بـه الگوي مناسبي براي طراحي نماي در شهر ساري باتوجه به واکنش ذهني مثبت مخاطبان دسـت يافت .
اين امر نشانگر آن است که خانه هاي سنتي به علت دارابودن مؤلفه فيزيکي بررسي شده با تأثير بر حواس انسان بخصوص حس بينايي موجب درک و ارتباط مخاطب با نماي ساختمان خواهد شد.
با توجه به آنچه از نتايج بررسيها بدست آمد ميتوان عنوان نمود اين عناصر به علت ايجاد فرم نما با استفاده از مدل و پيمون در معماري سنتي ايراني بيش از ساختمان هاي معاصر بررسي شده در شهر ساري بر ادراک مخاطب از نما تاثيرگذار بوده است .
Experimental study on the impact of facade design on indoor thermal environment in tropical residential buildings.