چکیده:
امیلیو بتی هرمنوتیست ایتالیایی عینیتگرای نوروششناختی قرن بیستم است. او که از مخالفان هرمنوتیک فلسفی گادامر است تلاش کرده با ادامه دادن راه شلایرماخر و اصلاح نظریه فهم متن او نظریه هرمنوتیکی جدیدی ارائه دهد که در فهم مراد مولف کارآمدتر باشد. او معتقد است؛ راه رسیدن به مراد مولف بازسازی قصد او از طریق بازسازی اندیشههایش است. به این منظور وی به دالهای معنادار متن که توسط مولف به کاررفتهاند و همین طور جنبههای روانشناختی او و شرایط زیستیاش اهمیت زیادی میدهد. با این حال، وی به دلیل تبعیت از کانت در ساختارهای ذهن قائل به نقش ویژه ذهنیتهای مفسر در تفسیر است. همین نیز سبب شده او عینیتگرای نسبی باشد و نه مطلق. او با توجه به این مشکل برای جلوگیری از ذهنگرایی مخرب در کنار توجه به محوریت مولف در تفسیر، با ضرب چهار قانون و همچنین با بر شمردن اضلاعی برای تفسیر همچون فیلولوژی، تفسیر تاریخی، تفسیر جامعهشناختی (مبتنی بر آراء ماکس وبر)، تفسیر بازتولیدی و تفسیر هنجاری تلاش کرده حدودی را برای نقش مفسر در رسیدن به مراد مولف معین نماید. با این حال به نظر میرسد او با قواعد و اضلاع مزبور نتوانسته به این چالش غلبه کند و عملا هم مولفمحور باقی بماند و در عین حال نقش ویژهای نیز به مفسر بدهد. این مقاله این چالش، راهکار او و نقدهای وارد بر راهکارهای او را بیان میکند.
خلاصه ماشینی:
زيرا بتي به تبع کانت معتقد اســت که در فرآيند فهم شــيوة ادارک مفســر دخالت مؤثري در معناي فهميده شـده دارد و آن چه توسـط فرد فهم ميشـود به وسـيلۀ اين شـيوه هاي ادراکي متعين ميشـود (٢٧ :١٩٨٠ , Bleicher) چراکه هر فرد براسـاس مقوله هاي ذهني خويش که قبل از مواجهـه ـبا متن در نهـاد او قرار دارد، متن را ميفهمـد و گريزي نيز از آن ـندارد ( ,Bleicher ٣٨ :١٩٨٠) توجـه بـه اين نکتـه ، بـه همراه عـدم توجـه شـــلايرمـاخر بـه تحليـل هـاي خـاص جامعه شناسانه ـــونه صرفا تاريخيـــ در تحليل شرايط زماني و تاريخي صدور متن ، سبب شـده اسـت که بتي با اين که ايدة اصـلي خود در فهميدن معناي متن را از شـلايرماخر گرفته اسـت ، ولي در مقام اصـلاح نظريۀ تفسـيري او برآيد و نظريۀ کامل تري درخصـوص تفسـير متن بيان کند٣.
٤. قوانين هرمنوتيکي رفع کننده چالش تعارض عينيت و ذهنيت نظريۀ بتي چهار قانون هرمنوتيکي دارد که دو قانون اول آن مربوط به موضوع تفسير ــيعني عامل عينيت ــ و دو قانون دوم آن مربوط به دخالت ذهنيت فاعل شناسا است که با توجه به هر چهار قانون مزبور تلاش کرده بر مشـکل تقابل عينيت و ذهنيت ، يعني چالش معيار بودن مؤلف در معناي متن ازيک سو و دخالت ناگزير ذهنيت مفسر در فهم معناي مورد نظر مؤلف ازسوي ديگر، فائق آيد: ١-٤ قوانين مربوط به موضوع تفسير قوانين (canons) مربوط به موضـوع شـناسـايي يا همان متن نوشـته شـده توسـط مؤلف عبارتند از: قانون اول : استقلال هرمنوتيکي متن (The hermeneutical autonomy of the object) در اين ـقانون بتي ميگوـيد؛ از آن جـاکـه دال هـاي معـنادار، ـيا همـان کلمـات و جملات متن ــبه عنوان موضوع تفسيرــ تجلي انديشه هاي مؤلف هستند، بايد براساس همان ذهنيت مؤلف تفسـير شـوند و نبايد هر معنايي که کلمات و جملات صـرف نظر از مراد مؤلف قابليت حمل آن ها را دارند به آن ها نسـبت داده شـود (٥٨ :١٩٨٠ ,Bleicher).