چکیده:
براهین زیادی برای تجرد نفس در فلسفه اسلامی و فلسفه غرب ذکر شده است. برهان «شک» دکارت یکی از براهینی است که در فلسفه غرب برای تجرد نفس مطرح گردیده است. میتوان اشکالاتی را از منظر فلسفه اسلامی به برهان دکارت وارد کرد، اما این برهان بهوسیله برهان «هوای طلق» ابنسینا قابل تصحیح است. به خاطر شباهتهای دو برهان، دو اشکال مهم از «فلسفه ذهن» بر این دو وارد شده است: اشکال اول در اینباره است که این برهان مبتنی بر قانون لایبنیتس است و قانون مزبور در خصوص امور دارای حیث التفاتی کارایی ندارد. اشکال دوم میگوید: نحوه ارائه شدن تجربه آگاهانه ما به خودمان، به قدر کافی ماهیتمان را نشان نمیدهد. این مقاله به روش تحلیلی ـ توصیفی به هر دو اشکال جواب داده و در آخر با کمک علم حضوری و بساطت نفس اثبات کرده که نهتنها نفس غیر بدن است، بلکه موجودی مجرد از بدن بهشمار میآید.
Many arguments have been put forward for the incorporeality of the soul in Islamic and Western philosophy. Descartes' "doubt" argument is one of the arguments presented in Western philosophy for the inroporeality of the soul. There are some criticisms to Descartes' argument, from the viewpoint of Islamic philosophy, but Ibn Sina's "Hawayi Talaq" argument can correct it. Considering the similarities between the two arguments, the "philosophers of mind" have made two important challenges to both: the first challenge is that this argument is based on Leibniz's law, and the mentioned law is not effective for intentional matters. The second challenge is that the method by which our conscious experience is presented to us does not adequately reflect our nature. This article answers both challenges, using an analytical-descriptive method, and finally - using the immediate knowledge and simplicity of the soul - proves that not only the soul is not the body, but also it is incorporeal.
خلاصه ماشینی:
همچنين به خاطر همين شباهتهای بين دو برهان است که به نظر ميرسد اشکالاتي که فلاسفه ذهن به برهان «شک» دکارت کردهاند به برهان «هواي طلق» هم وارد است، و براي اينکه بتوان از اين دو برهان براي تجرد نفس استفاده کرد، بايد اين اشکالات پاسخ داده شود، وگرنه ديگر نميشود حتي از استدلال «هواي طلق» براي تجرد نفس استفاده کرد.
چهار اشکالي که ميتوان بر برهان دکارت ذکر کرد از اين قرار است: اشکال اول اينکه در مقدمه اول آمده که وجود محسوسات به خاطر خطاي حواس مشکوک است، اين حرف مخدوش است؛ زيرا خطاي حواس هرچند قابل انکار نيست، اما عقلي که خطاي حواس را کشف ميکند گاهي صحت حکم حواس را هم کشف ميکند.
اشکال اول فلاسفه ذهن مقدمه سوم برهان «شک» دکارت در تقرير مفصل برهان اين بود: زماني که بتوانم در بدنم و هر عضوي از بدنم شک کنم، اگر ذات من همان بدنم باشد بايد بتوانم در وجود ذاتم هم شک کنم.
همين اشکال به اين برهان هم وارد است؛ زيرا ممکن است مثل همان کلارک کنت و سوپرمن که يک نفرند، ولي لوييس لين به يکي علم داشت و به ديگري علمي نداشت، نفس و بدن من هم در حقيقت يک چيز باشند و من به يکي توجه داشته باشم و از ديگري غافل باشم.