چکیده:
اصالت وجود و اعتباریت ماهیت را میتوان رکن اصلی حکمت متعالیه دانست. این اصطلاح تفاسیر مختلفی دارد که هر یک را شاید بتوان ناظر به تبیین گوشهای از ابعاد این معنا دانست. از این رو در این نوشته سعی شده است در ضمن نقد یکی از این تفاسیر (تفسیر استاد غلامرضا فیاضی)، تبیینی که به نظر میرسد به واقع نزدیکتر است ارائه شود. بدین جهت در این نوشتار با تبیین مبانی استاد فیاضی و جمعبندی نظریات ایشان درباره این اصل، هشت مبنا تبیین، و نقدهایی درباره آنها بیان شده است و در ضمن این نقدها بخشی از مبانی معنایی که به نظر صحیحتر است نیز تبیین شده است. همچنین دلیل ایشان برای نظر خود مبنی بر اعتباریت ماهیت با تبیین ویژهای که دارند نیز بررسی و نقد شده و در ادامه مهمترین لازمه این تبیین که به نظر میرسد صحیح نیست، تبیین و نقد شده است. از این رو در این نوشتار سعی شده است در ضمن ارائه نقدهایی به تبیین مذکور، مطالبی عرضه شود که محققان در حکمت متعالیه بدان وسیله بتوانند ثمره بیشتری از این مکتب فلسفی به دست آورند و به عمق هستیشناسی حکمت متعالیه نزدیک شوند.
Principality of existence and conventionality of quiddity can be considered as the main pillars of transcendental philosophy. This term has various interpretations each of which can be regarded as related to one dimension of that meaning. Thus, in the present article, we have attempted to review one of these interpretations (that of Master Gholam-Reza Fayyazi), and offer an explanation that seems to be closer to reality. Accordingly, in this article, we have stated Master Fayyazi’s foundations and offered a summary of his opinions regarding this principle to explain eight foundations and critiques about them, while explaining some part of semantic foundations that seems to be more correct. Besides, we have also investigated and reviewed the reason he has offered for his opinion on conventionality of quiddity with his special statement. We have continued with explaining and reviewing the most essential consequence of that statement, which seems not to be right. Therefore, in this article, we have attempted, while offering critiques of that statement, to present points for researchers in the transcendental philosophy to enable them to gain more of that philosophical school and come closer to the ontological depth of transcendental philosophy.
خلاصه ماشینی:
نقد مبناي دوم مفهوم ماهيت به معناي مذکور در بحث اصالت وجود مورد نظر نيست و اين معنا از ماهيت به دلايل ذيل صحيح نيست : اولا مفاهيم فلسفي ، مفاهيمي وجودي و غير از مفاهيم ماهوي اند و موطن اخذ اين دو نوع مفهوم متفاوت است .
نقد مبناي هفتم با توجه به نقد مباني گذشته : اولا گفته شد که اصالت وجود مي تواند ناظر به معنايي از معناي اسم مصدري باشد که از مصداقي و ذاتي خبر مي دهد که بذاته طارد عدم است و اين مصداق غير از مصاديقي است که وجود آنها را در بحث اصالت وجود، اصيل مي دانيم که وجودات امکاني را نيز شامل مي شود.
استاد فياضي نيز به اين مطلب تصريح کرده است ؛ جز اينکه ملاصدرا که اصطلاح اصالت وجود در مقابل اعتباريت ماهيت را مطرح کرده است ، اعتباري را داراي حيثيت تقييديه مي داند و در اين معنا بين بالعرض و بالتبع بودن در تحقق ماهيت تفاوتي قائل نيست و هر دو را به معناي حيثيت تقييديه داشتن ماهيت مي داند؛ يعني ماهيت جزئي و ماهيت کلي در تحققشان که به نحو حيثيت تقييديه است ، تفاوتي ندارند (صدرالدين شيرازي ، ١٣٦٠،الف ، ص ٧، ٣٥، ٦١ و ٧٠ـ٧١؛ همو، ١٣٦٣، ب ، ص ٣٩١؛ همو، ١٣٦٣، الف ، ص ٣٩ و ٥٤؛ همو، ١٣٨٧، ص ٢٤٣؛ همو، ١٩٨١، ج ،٦ ص ٨٣؛ همو، ١٤٢٠، ص ١٨١، ٢٨٦ و٢٩٧)؛ رابعا با توجه به نقدهاي گذشته حيثيت تعليليه داشتن حقايق با حيثيت تقييديه داشتن آنها منافاتي ندارد؛ به اين معنا که حقيقتي را مي توان به حيثيت تعليليۀ تحليليه موجود دانست و در عين حال نحوة وجودشان را به حيثيت تقييديه تبيين کرد؛ مثل صفات خداوند تبارک و تعالي که در عين موجوديت ، حيثيت تقييديه نيز دارند.