چکیده:
در این مقاله تلاش شده است که از میان سه منظر برای بررسی تلویزیون یعنی مخاطبان، محتوای برنامه و نظام تولید، با بررسی نظام تولید برنامه های دینی تلویزیون، سیاستها و رویکردهای تولید برنامه های گفتگوی دینی آشکار گردد. بستر یا چارچوب نظری این بررسی نیز تئوری هژمونی است که کنترل از طریق اجماع فرهنگی را حتی در برنامههای گفتگو که امکان طرح نظرات مختلف باید فراهم شود، پی می گیرد. روش نیل به این مقصود، مطالعه کیفی است که با دست اندرکاران تولید برنامه های دینی در سطوح مختلف مصاحبه عمقی صورت گرفته است تا از مجموع آن بتوان به چشم اندازی در این رابطه دست یافت. از مجموعه مباحث می توان نتیجه گرفت که در برنامه های گفتگوی دینی تلویزیون ایران، هدفگذاری، طراحی و کارشناسان میزگرد به گونهای است که همگی به تثبیت هژمونی مورد نظر بینجامد و اجازة خدشه بر آن داده نشود که البته با معیارهای اسلامی گفتگو نیز مطابقت ندارد.
In this paper, it has been attempted from three perspectives for television, namely, the audience, content of the program and production system, by examining the system of production of religious TV programs, policies and approaches to the production of religious programs to be revealed. The groundwork or theoretical framework of this study is the hegemony theory that can be controlled through cultural consensus; it is even pursued in dialogue programs that provide the possibilities of presenting different viewpoints. The method for achieving this goal is a qualitative study in which in-depth interviews which are conducted in different levels with the planners of religious programs production on the other hand, in a way that an appropriate perspective can be attained as a whole in this regard. It can be concluded from these discussions series that in religious dialogue programs of IRIB goal setting, designing and panel experts are in a way that all lead to intended hegemony stabilization and not allow any harm, Which, of course, also does not meet Islamic standards of dialogue.
خلاصه ماشینی:
در اين ميان پيدايش انقلاب اسلامي در ايران و تشکيل حکومت اسلامي که دو رسانه راديو و تلويزيون را در اختيار گرفت ، پيوند رسانه و دين را وارد مرحله نويني کرد؛ به طوري که طرح مباحث ديني را در تمام اشکال و صور آن در اين دو رسانه فراهم ساخت و در نتيجه در طول سال هاي پس از انقلاب ، در برنامه هاي ديني شاهد فراز و نشيب هاي متعددي در قالب هاي متفاوت بوده ايم ، اما آنچه موجب ابهام است ، اين است که درحالي که در سابقۀ تاريخي اسلام و مسلمانان اين روش به عنوان يکي از اصليترين روش ها در تبليغ دين به حساب ميآمده ، در تلويزيون چه ديدگاهي نسبت به برنامه هاي گفتگو محور ديني وجود دارد؟ به بيان ديگر اين سؤال پيش ميآيد که آيا در اين ديدگاه ، لوازم يک گفتگوي حقيقي رعايت شده است ؟ آيا گفتگو به عنوان يک عنصر تبليغ ديني ديده ميشود يا درجهت تثبيت موقعيت از آن استفاده ميشود؟ و در نهايت اينکه علت و ماهيت اين رويکردها چيست ؟ پاسخ به اين پرسش ها، نيازمند بررسي جايگاه سازمان تلويزيون در کل ساختار نظام سياسي است .
- علاوه براين ، بنابر اظهارات تهيه کننده گروه معارف شبکه ٢، چون از يک طرف اين نگراني وجود دارد و از طرف ديگر در مباحث ميزگردي، به هرحال گفتارهاي مختلفي پيش ميآيد که احتمال چالش با گفتار اصلي حاکم را دارد، لذا برنامه هاي ميزگردي که امکان بحث و گفتگوي دو طرفه در حول مباحث ديني باشد، يا اساسا وجود ندارد ودرصد کمي از برنامه ها را به خود اختصاص ميدهد و يا به شبکۀ ٤ که طبقۀ خاصي بيننده آن هستند، محول شده است .