چکیده:
سنتهای تاریخی و فرهنگی بهخصوص اینکه از سیرة ائمه معصومین (ع) نشئت گرفته باشند، زمانی بار معنایی و ارزش استناد دارند که در دنیای کنونی کاربرد داشته باشند، بهطوریکه میتوان امکان آن را با یکی از وجوه سیاست مدرن سنجید. بهویژه اینکه این نوع سیاست با چرخشی فرهنگی مواجه شده و از مطالعة نهادهای دولتی و رسمی به دموکراسی گفتوگویی و مرتبط با زندگی روزمره تغییر معنا یافته است. این مقاله با اتکا به روش اسنادیتطبیقی به امکانسنجی مناظرات رضوی و دموکراسی گفتوگویی در چهارچوب سیاست غایتگرای فضیلتمحور و از منظر روند، فرایند، جهت و غایت پرداخته و به این نتایج رسیده است که این دو بهرغم تشابه در مبنای فرهنگی و فرایند (عقلانی، آزادی، برابری و تساهل)، در بقیة زمینهها متفاوت از هم هستند؛ غایت دموکراسی گفتوگویی، ترغیب مردم به عمل مشارکت مستقیم، اما غایت مناظرات رضوی احیای سیاست نبوی، توحید و حقانیت امامت ائمهb است. در نتیجه، میتوان از سیاست رضوی همانند دموکراسی گفتوگویی، در دنیای معاصر بهره برد با این تفاوت که باید به جای توجه به فضایل فردی و مادی در دموکراسی گفتوگویی به فضایل جمعگرای سعادتمحور در سیاست رضوی روی آورد.
Historical and cultural traditions, especially if they originate from the lives of the Imams of the Infallibles (as), have a meaning and a reference value when they are used in the current world, so that its possibility can be measured with one of the aspects of modern politics. Especially, this type of politics has faced a cultural revolution and has changed its meaning from the study of government and official institutions to dialogue democracy and related to daily life. Relying on the adaptive documentary method, this article deals with the feasibility of Razavi's debates and deliberative democracy in the framework of virtue-oriented ultimatum politics and from the perspective of process, direction and goal; and it has come to these conclusions that despite the similarity in cultural basis and process (rationality, freedom, equality and tolerance), they are different from each other in the rest of the fields. The goal and purpose of deliberative democracy is to encourage people to participate directly, but the goal of Razavi's debates is to revive the prophetic policy, monotheism and the legitimacy of the Imamate of Imams (as). As a result, Razavi's politics can be used in the contemporary world as deliberative democracy, with the difference that instead of paying attention to individual and material virtues in deliberative democracy, we should turn to the collectivist virtues focused on happiness in Razavi's politics.
خلاصه ماشینی:
ايـن مقالـه بـا اتـکا بـه روش اسـنادي تطبيقي بـه امکان ســنجي مناظــرات رضــوي و دموکراســي گفت وگويــي در چهارچــوب سياســت غايت گــراي فضيلت محـور و از منظـر رونـد، فراينـد، جهـت و غايـت پرداختـه و بـه ايـن نتايـج رسـيده اسـت کـه ايـن دو به رغــم تشــابه در مبنــاي فرهنگــي و فراينــد (عقلانــي ، آزادي ، برابــري و تســاهل )، در بقيــۀ زمينه هــا متفـاوت از هـم هسـتند؛ غايـت دموکراسـي گفت وگويـي ، ترغيـب مـردم بـه عمـل مشـارکت مسـتقيم ، اما غايـت مناظـرات رضـوي احيـاي سياسـت نبـوي ، توحيـد و حقانيـت امامـت ائمـه اسـت .
طبـق مفـروض دوم ، مناظـرات امـام کـه در حـوزٔە نخبگانـي صـورت گرفتـه ، بـا سياسـت گفت وگويـي هابرمـاس کـه بـراي حـوزٔە عمومـي طـرح شـده امـکان تطابـق دارد؛ زيـرا طبـق برداشـت علمـاي اصولـي از «سـنت »، نظـر و عمـل معصوميـن چـراغ راهنمايـي اسـت کـه شـيعيان بايـد بـا اسـتناد بـه آن کليـات ، دقايـق و فروعـات زندگي خـود را تنظيـم نمايند(فيرحـي ، ۱۳۹۱: ۲۷٥-۲۷٦)؛ بنابراين ، اصـل بـر ايـن اسـت که در جامعۀ اسـلامي از سـيره و سـنت سياسـي امـام الگوبرداري شـود و مناظـرات نخبگانـي ايشـان بـه سـاحت عمومـي انتقـال يابد.
بـا اين حـال ، روي ه امـام رضا در مناظـرات و گفت وگوهايـش ايـن نبـود کـه اعتقـادات اسـلام را بـراي طـرف مقابـل حـق بالقـوه فـرض کنـد، بلکـه از طريـق اسـتدلال عقلـي و بـر اسـاس مشـترکات اعتقـادي و دينـي ، بـه رفـع اشـکالات مخالفـان و بـه اثبـات حقانيـت اسـلام مي پرداخـت تـا هـم حقانيـت ديـن حـق را نشــان دهــد و هــم باورهــاي غلــط را اصــلاح کنــد و ارتقــا دهــد و باورهــاي مؤمنانــه مســئولانه را ايجــاد و تعميــق کند(عظيــم زاده ، ۱۳۹٦: ۲۰٥).