چکیده:
کودکان دارای اختلال درخودماندگی، طبقهای حساس از جامعه کشورند که طراحی فضاهای معماری و شهرسازی، منوط بر توجه به نیازها و ویژگیهای آنهاست. در بیان دیگر صرفاً درمان این کودکان محدود به محیطهای بیمارستانی و درمانی شده و فضای شهری بهویژه فضاهای سبز نقشآفرینی مناسبی برای حضور ایشان به فضای اجتماعی ندارند. این مسئله در حالی است که در بحث فضاهای سبز، شفابخشی منظر از حیث درمان موضوعیتی قابلبحث و حائز اهمیت است که میتواند کمک شایانی به مسیر درمان و سلامتی کودکان اوتیسم دارا باشد. این پژوهش بر آن است تا با توصیف چالش درخودماندگی و مطالعه رویکردهای درمانی کودکان مبتلابه اوتیسم، ضمن بیان توصیفی از ویژگیهای این نوع کودکان در برخورد با محیط، عوامل مؤثر در خصوص حضور ایشان در منظر شهری موردتوجه قرار داده و راهبردهایی برای طراحی پارکهای شفابخش را از این دریچه مطرح سازد. این پژوهش باهدف کاربردی و بر پایه منطق توصیفی - تحلیلی و با روش کیفی ضمن بهرهمندی از مطالعات نظری پیرامون محیط و نوع بیماری، با طبقهبندی مصاحبههای صورت گرفته از پزشکان، روانشناسان و مادران کودکان دارای اختلال درخودماندگی و مشاهدات مستقیم صورت گرفته است. در پایان میتوان چنین بیان نمود که منظر شفابخش با توجه به بهرهمندی از فضایی چند حسی و مستعد در حضور اجتماع در فضای آزاد میتواند در صورت بهرهمندی از فضایی قابلکنترل و رعایت مؤلفههای کالبدی نهتنها در کاهش آسیب به کودکان بلکه درزمینهٔ درمان نیز بازدهی مناسبی داشته باشد.
treatment of children with autism is limited to hospital and treatment spaces, and urban spaces, especially green spaces, do not play a suitable role in their presence in the social setting. in terms of green spaces, landscape healing is debatable and significant, and in terms of therapy, it can be beneficial to the treatment and health of autistic children. this research besides presenting a descriptive description of the characteristics of autistic children in dealing with the environment, and considering the effective factors regarding children's presence in the urban landscape, proposes strategies for designing healing parks through this perspective. this research is done with an applied purpose, based on descriptive-analytical logic and with a qualitative method and classifying interviews with physicians, psychologists, and mothers of children with autism, benefiting from theoretical studies on the environment and disease type. the healing landscape, considering the benefit of a multi-sensory and prone space in the community presence in the open space, can suitably impact the treatment of children, if it benefits from a controllable space and observes physical components in reducing harm to children from the environment.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش بر آن است تا با توصيف چالش درخودماندگي و مطالعه رويکردهاي درماني کودکان مبتلابه اوتيسم ، ضمن بيان توصيفي از ويژگيهاي اين نوع کودکان در برخورد با محيط ، عوامل مؤثر در خصوص حضور ايشان در منظر شهري موردتوجه قرار داده و راهبردهايي براي طراحي پارکهاي شفابخش را از اين دريچه مطرح سازد.
در حال حاضر يکي از بسترهاي مستعد براي درمان کودکان ، بدنه فضاي شهري به ويژه پارکها و محيط هاي سبز است که اين موضوع با هم راستايي اين مفهوم در ادبيات کلان درماني خود يعني منظر شفابخش که نه صرفاً براي کودکان که در خصوص همه اقشار جامعه با تأکيد بر بيماران نظام يافته ، ميتواند موردتوجه و تأکيد اين نوشتار تلقي گردد؛ اما بااين وجود پژوهش گسترده اي در خصوص امکان استفاده از الگوهايي در برنامه ريزي، طراحي و شکل دهي به فضاهاي کودکان در محيط بيروني به گونه اي که امکان استفاده هم زمان کودکان مبتلابه اوتيسم نيز در آن فراهم آيد، انجام نشده است ؛ بنابراين انجام چنين پژوهشي براي تقويت حضور اين کودکان در جامعه داراي اهميت ويژه اي است .
اهميت انجام اين پژوهش زماني مضاعف ميشود که اين واقعيت آشکار گردد که عليرغم انجام پژوهش هاي متعدد در خصوص طراحي فضاهاي شهري متناسب با مقياس و نيازهاي رواني کودک در ايران و جهان (کامل نيا و حقير، ١٣٨٨;٢٠١٢ ,Dewi)، تاکنون به جز مواردي معدود به طور مثال ( & Yuill, Strieth, Roake, Aspden ٢٠٠٧ ,Todd)، کارهاي زيادي رخ نداده است .