چکیده:
گفتگو دربارة مقولة مشروعیت سیاسی، تاریخ و حیاتی به درازای زندگی اجتماعی– سیاسی انسان دارد. چون تداوم و ثبات نظم اجتماعی در گرو توضیح هنجاری آمریت و اطاعت سیاسی است. از این رو همه نظامهای سیاسی، علی رغم شکل، ماهیت، نوع رژیم و مبانی و منشأ حاکمیت و مشروعیت، نیاز به مشروعیت دارند. نظام سیاسی اسلام که در آن رابطة بنیادین میان نهاد دین و دولت مورد نظر است، از این قاعده کلی مستثنی نیست و در آن مسألة مشروعیت ابعاد تازهتر و پیچیدهتری پیدا میکند. این پیچیدگی در اصل به رابطة دین و سیاست و همچنین به اندیشه حاکمیت دین بر روابط اجتماعی و خودمختاری انسان درسرنوشت فردی و اجتماعیاش باز میگردد. کشش میان این دو حوزه در مشروعیت سیاسی نیز به چشم میخورد! زیرا از سویی مطلوبیت و حقانیت نظم و نهادهای سیاسی و به تبع آن اطاعت سیاسی، منوط به توضیح و تجویز دینی است و از دیگر سو با فرض خودمختاری و آزادی انسان بر حیات خویش، مطلوبیت و تحقق نظم و نهادهای سیاسی ناشی از رضایت و پذیرش فرد است. مشروعیت مهمترین رکن نظام سیاسی است و دولت زمانی از حقانیت و کارآیی برخوردار است که مشروعیت داشته باشد. در جهانبینی توحیدی و در فلسفۀ سیاسی اسلام، حاکمیتِ خداوند منشأ مشروعیت است و از نگاه اسلام تنها حاکمی مشروعیت دارد و پیروی از او لازم است که حاکمیت او از ناحیه وحی یا پیامبر(ص) و اوصیای او بیان شده باشد. مشروعیت بیانگر حقانیت است و در اسلام مشروعیت به معنای منصوب بودن از طرف خدا و مطابقت با موازین و آموزههای دینی اسلام است. اگر دولتی رضایت مردمی را داشته باشد ولی از سوی خداوند مأذون به تشکیل حکومت نباشد و به قوانین عمل نکند، مشروعیت نداشته و مردم؛ الزامی به پیروی از آن ندارند. مقبولیت نیز از مفاهیمی است که در اندیشه سیاسی بلافاصله بعد از مشروعیت خودنمایی میکند. زمانی که نظام سیاسی رضایت مردم را کسب نمود و با اقبال مردم روبرو شد مقبولیت یافته است.