چکیده:
ملاصدرا انسانها را در نشئة دنیایی، نوعی واحد قلمداد میکند و در عین حال، باطنا آنها را متکثر و متفاوت معرفی میکند و این تنوع باطنی انسان را آن به آن دانسته است. این بیان دوگانة وی در باب وحدت و کثرت انسانها، شائبة التقاط در نظراتش را به همراه داشته و جمع این دو نظر را دشوار ساخته است. وی ملاک رایج بین حکماء برای رسیدن به نوع جدید را میپذیرد و وجود کمال اولی مانند نطق برای انسان را ملاکی برای پذیرش نوع واحد برای همة افراد انسانی نشان میدهد، اما از طرفی بهدلیل حرکت جوهری، در هر لحظه انسانها را دارای نوع جدید میداند. این ابهام در تعریف نوع که بهواسطة عدم شکلگیری علم منطق مبتنی بر حکمت متعالیه است، کار را برای روشن ساختن ملاک نوع از نظر ملاصدرا دشوار کرده است. نویسنده برای یافتن پاسخ روشن به این مسئله بر اساس مبانی و تصریحات وی به عوامل کثرت نوع از نظر صدرا پرداخته است تا وجه جمعی بین این دوگانه بیابد، اما در نهایت میتوان گفت هرچند ایدة کثرت نوعی انسان، طرحی روشن برخاسته از مبانی حکمت متعالیه است اما نمیتوان این ایده را با تاکید ملاصدرا بر وحدت انسانها در نشئة دنیا به وجه جمع مدللی رساند. وی نوع انسان را ناشی از افعال انسان، متکثر دانسته و در ابتدای خلقت واحد معرفی میکند اما در موارد دیگری انسان را پیش از خلقت کثیر میداند. همچنین وی به وحدت ظاهری در دنیا قائل بوده و کثرت را به یوم حشر حواله میدهد و این در حالی است که اگر باطن و حقیقت انسان یعنی نفس را در نشئة دنیا در نظر نگیریم، ملاک وحدت امری جز بدن عنصری نخواهد بود که در نظام صدرایی، قائل بودن به وحدت انسانها مبتنی بر بدن عنصری، وجه معقولی به نظر نمیرسد.
Mulla Sadra considers humans to be a single species in the ecstasy of the world, and at the same time, he introduces human beings as multiple and different internally. His interpretation of multiplicity is something which is in change moment-by-moment. This duality in relation to unity has created the suspicion eclecticism in his views and has made the disentanglement of duality difficult. He accepts the criteria through which theologian come up with a new species and considers the speech capability of human beings as a criterion for considering all human beings belonging to the same species; however, relying on his theory of substantial motion, he sees human beings as becoming new moment-by-moment. This ambiguity, which can be attributed to the lack of formation of science of logic based on transcendental theology, has make it difficult to clarify the criterion based on Mulla Sadra’s point of view. The present study is concerned with the duality of unity and multiplicity of the human species, and the goal is to resolve the duality. However, the conclusion is that, although the idea of plurality of human species has a clear framework originated from transcendental theology, it is not easy to integrate this idea with the emphasis that Milla Sadra has made on the unity of human species in the ecstasy of the world.
خلاصه ماشینی:
نويسنده براي يافتن پاسخ روشن به اين مسئله بر اساس مباني و تصريحات وي به عوامل کثرت نوع از نظر صدرا پرداخته است تا وجه جمعي بين اين دوگانه بيابد، اما در نهايت ميتوان گفت هرچند ايدٔە کثرت نوعي انسان ، طرحي روشن برخاسته از مباني حکمت متعاليه است اما نمي توان اين ايده را با تأکيد ملاصدرا بر وحدت انسان ها در نشئۀ دنيا به وجه جمع مدللي رساند.
لذا از نظر ملاصدرا با توجه به ايدٔە کثرت نوعي، تعجب آور است اگر نفس نبي اعظم صليالله عليه وآله را از همان نوع نفس ابوجهل بدانيم و بگوييم فقط در عوارض و احوال خارج از ماهيت نوعي، با يکديگر اختلاف وجود دارند(همو، الشواهد الربوبيـة ، ص ١٤٤).
٢. تعابير ناظر به کثرت ملاصدرا در عبارات متعدد، تنوع را در ذات انسان ها با توجه به حرکت جوهري و وجودي که در حکمت متعاليه به آن قائل است توضيح ميدهد.
ملاصدرا تنوع را در ذات انسان ها با توجه به حرکت جوهري و وجودي که در حکمت متعاليه به آن قائل است توضيح ميدهد(همو، مجموعه رسائل ، ص ١٤٤).
٤. عوامل کثرت نوع و چالش هاي آن در آراء ملاصدرا با توجه به اينکه ملاصدرا اين ايده را در نيمۀ دوم عمر شريف خود و زمانه اي که اصالت وجود و حرکت جوهري را به عنوان مباني فکري خود برگزيده است ، ميتوان کثرت مطرح شده در آثار ملاصدرا را در دو بخش مربوط به اختيار انسان و هستيشناسي صدرايي ناظر به عوالم مختلف بررسي کرد.