چکیده:
در دیوان سلمان ساوجی و حافظ شیرازی، نشانههایی از تاثیرپذیری صریح این دو شاعر از میراث فکریادیبان و متفکّران متقدّم و همدورهشاان دیده میشاود به طوری که میتوان غزلیّات آنها را حاصا وبرآیند معناشاناتتی فرهنگی دانسا . هدف این مقاله، بررسای لایههای فکری و ایدئولوژیک منعکس درغزلیّات حافظ شایرازی و سالمان سااوجی با عنای به مضاامین قلندری، رندانه و مغانه اسا . نتایج اینپژوهش که به روش توصایفی- تحلیلی انجام شاده اسا، نشاان میدهد که مضاامین فوق در غزلهای دوشاااعر شااام مواردی همچون تظاهر به فساا و آیینهای غیر اساایمی، بیاعتباری دین، ردّ مظاهرشاریع، تعریض به زاهدان و صاوفیان، حضاور در اماکن بدنام و بیاعتنایی به نام و ننگ اسا . دو شااعربا آشافتهساازی آگاهانهی هنجارهای معمول جامعهی دینی، نظام ارزشای جدیدی ارائه کرده و موفّ بهتل گونه های ارزشاای متفاوت شاادهاند و با ایجاد مرزبندی میان ارزشها و ضاادارزشها، تعریفی نو ازپیش انگارههای اتیقی و معرفتی مخاطبان تود ارائه کردهاند که در جریان ادبی و شناتتی تک صدایآن دوره، تقریباا برجساااتاه و کمماانناد بوده اسااا . گفتنی اسااا کاه در تحقّ این هادف و برهم زدنهنجارهای تثبی شادهی معنایی، کاربسا اصاطیحات مرتبط با آیین مهری و زرتشاتی (مغ، دیر مغان،کوی مغان، می، میکده، ترابات، تمخانه و ...) موثّر بوده است .
In Hafez Shirazi's divan, there are signs of explicit and indirect influences ofintellectual heritage of his predecessors and contemporaries to the extent that hislyric poems can be considered the result of cultural and ideological intertextuality.Salman Savoji is one of the prominent poets by whom Hafez has been influencedin terms of content and words. To confirm this hypothesis, the intellectual andideological content reflected in the lyric poems of the two poets has been studiedand explored with regard to the themes of “Qalandari”, “Rendi”, and “Meghan”.Results of this research indicate that the themes of “Qalandar”, “Rendi”, and“Moghaneh” in the sonnets of both poets include such things as pretending to beimmoral, discrediting religion, and rejecting the manifestations of Sharia,pretending to be non-Islamic, extension to Zahid and Sufi, presence in infamousplaces and indifference to becoming disgraced. By consciously disturbing thecommon norms of the religious community, the two poets have introduced a newvalue system and succeeded in creating different types of values. By creating ademarcation between value/anti-value, they have redefined the moral andepistemological presuppositions of their audiences, which has been a novel, if notunique, approach to literary and cognitive thought at the age which was highlymonologic. In achieving this goal and disrupting established semantic norms, theuse of terms related to the Mehri and Zoroastrian religions (Mogh, Deyr-eMoghan, Moghan alley, Mey, Meykadeh, Ruins, Khomkhaneh, etc.) has beeneffective
خلاصه ماشینی:
سيدان (١٣٩٦) هم در در مقاله خود به بازنمايي نظام ارزشي گفتمان در غزليات قلندري حافظ اشاره کرده و نشان داده است که سخن گفتن از مستي، مينوشي و نظر به ساقي و معشوق زيبارو باعث تقويت فشردگي احساس در غزليات شده و حضور ديگري به بسط گستره ي شناختي منجر گرديده است .
يوسف عامري در قرن پنجم گفته است : «رخسار قلندري چه روشن چه سياه » (شفيعي کدکني، ١٣٨٧: ٨٠) در واقع ميتوان چنين برداشت کرد که در عصري که مشرب صوفيه رواج پيدا کرده و هر کسي سعي ميکند تا خود را به يکي از فرقه هاي آن نسبت دهد، کار به جايي ميرسد که عده اي بدون بينش و آگاهي وارد اين فرقه ها ميشوند و با اعمال رياکارانه ي خود، ادعاي کشف و کرامات ميکنند و افرادي ديگر تنها به زهد و عبادت خشک بسنده ميکنند و اين امر، موجب ميشود تا گروهي سر به اعتراض و دست به کارهايي بزنند که در نظر مردم زشت و ناپسند جلوه کند و با اين کار درصدد شکستن بازار رياکاري و زهدفروشي برميآيند و از آن جهت که مورد سرزنش مردم قرار ميگيرند، به آن ها ملامتيه گفته ميشود.
منش فکري و رفتاري قلندرها در گستره ي ادب عرفاني فارسي نيز روايي يافته و با عنايت به ظرفيت هاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي کنشگريهاي اين گروه ، ادبيات قلندري ظهور پيدا کرده و استفاده از شخصيت قلندران به همراه ويژگيهاي ظاهري و فکري آنان به عنوان بخشي از جامعه ، سبب افزايش ظرفيت هاي شعري براي بازنمايي معاني جديد و تبيين آراي معترضانه و انتقادي گرديده است .