چکیده:
نارسایی توجه هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد و فرزندپروری مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا بر تاب آوری و رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی بود. روش پژوهش: مطالعه حاضر به روش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری مادران کودکان دچار اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی 8 تا 12 ساله پسر شهر تهران بودند که پس از غربالگری با مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) و مقیاس رابطه مادر-کودک پیانتا (2011) به شیوه نمونهگیری هدفمند و در دسترس، 45 مادر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه آزمایشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اساس پروتکل کوین و مورل (2009) و گروه آزمایشی روانشناسی مثبتگرا بر اساس پروتکل سلیگمن (2005) به مدت هشت جلسه 90 دقیقهای تحت مداخله قرار گرفتند. دادهها با استفاده از واریانس اندازههای مکرر تحلیل شد. یافتهها: بین اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تاب آوری (38/5=F، 029/0=P) و رابطه مادر-کودک (95/7=F، 009/0=P) و آموزش فرزندپروری مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا بر تاب آوری (59/5=F، 027/0=P) و رابطه مادر-کودک (07/6=F، 021/0=P) مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه / بیش فعالی موثر بود و این تاثیر در مرحله پیگیری نیز پایدار بود (05/0 p <). نتیجهگیری: بر اساس یافتههای این پژوهش هر دو رویکرد بر تاب آوری و رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای اختلال نارسایی توجه/ بیشفعالی موثرند؛ بنابراین به مشاوران و درمانگران توصیه میشود از یافتههای مطالعه حاضر در راستای مداخلات بالینی و درمانی جهت کمک به افزایش تاب آوری و ارتقا کیفیت رابطه مادر-کودک در مادران کودکان دارای نارسایی توجه/ بیشفعالی استفاده نمایند.
Aim: The present study aimed to compare the effectiveness of parenting education based on acceptance and commitment and parenting based on positive psychology in improving resilience and mother-child relationship in mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder (ADHD). Method: The present study had a quasi-experimental method with a pretest-posttest design with a control group and a two-month follow-up. The statistical population consisted of mothers of 8 to 12-year-old boys with attention deficit hyperactivity disorder in Tehran. After screening with Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RIS) (2003) and Pianta's Child-Parent Relationship Scale (CPRS) by purposive and convenience sampling, 45 mothers were selected and randomly assigned to two experimental groups a control group. The experimental group of parenting based on acceptance and commitment was intervened based on Quinn and Morrell protocol (2009), and the experimental group of positive psychology based on Seligman protocol (2005) was intervened for eight 90-minute sessions. Data were analyzed using repeated-measures analysis of variance. Results: Parenting education based on acceptance and commitment in improving resilience (F=5.38, P=0.029), and mother-child relationship (F=7.95, P=0.009), and parenting education based on positive psychology were effective in improving resilience (F=5.59, P=0.027), and mother-child relationship (F=6.07, P=0.021) in mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder, and the effect was stable in the follow-up phase (pConclusion: Both approaches were effective in improving resilience and mother-child relationship in mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder; hence, counselors and therapists are recommended to use the findings of the present study for clinical and therapeutic interventions to help increase resilience and improve the quality of mother-child relationship in mothers of children with attention deficit hyperactivity disorder.
خلاصه ماشینی:
Positive psychology شادکامي انسان را به دنبال دارند و بر تواناييهاي انسان مثل شاد زيستن ، لذت بردن ، قدرت حل مسئله و خوش بيني متمرکز شده است ؛ در اين روش از فنون متفاوتي از جمله قدرداني و يادآوري نعمت ها با هدف افزايش شناخت ، هيجانات و رفتارهاي مثبت ، ارتقاي سطح اعتماد، صميميت ، شادي، همدلي، تفاهم و موارد مشابه استفاده ميشود (رشيد، ٢٠١٥)، پژوهش ها حاکي از اثربخشي آموزش مثبت نگر بر اميد و تاب آوري مادران داراي کودکان کم توان ذهني (رضازاده مقدم ، خدابخشي کولايي، حميدي پور، ثناگو، ١٣٩٧)، کاهش تنيدگي والديني و همچنين بهبود شيوه هاي فرزندپروري والدين (جباري، شهيدي و موتابي، ١٣٩٣)، پيشرفت در مهارت هاي فرزندپروري، بهبود رفتاري کودک و ارتقاء رابطه والدکودک (حسن زاده و مساح بواني، ١٤٠٠) بود.
براي مثال ميتوان به پژوهش هاي (مصطفايي، ١٣٩٢؛ مصباح ، حجت خواه و گل محمديان (١٣٩٧-ب )؛ تامپسون ، آرکنوف و گلس ، ٢٠١١؛ کوهليگ ، ٢٠١١ و گله گيريان ، پولادي ريشهري، کيخسروان ، ١٣٩٨)، اشاره نمود که نتايج حاصل از اين مطالعات نشان از اثربخشي هر دو رويکرد آموزش فرزندپروري مبتني بر پذيرش و تعهد و فرزندپروري مبتني بر روان شناسي مثبت گرا بر تاب آوري در مادران کودکان داراي اختلال دارد؛ بنابراين با توجه به نتايج به دست آمده ترجيح دادن يک برنامه آموزشي بر ديگري در زمينه افزايش ميزان تاب آوري در مادران کودکان داراي نارسايي توجه / بيش فعالي ممکن نيست ؛ در عين حال نميتوان از ارزش هاي هر دو رويکرد کاست .