چکیده:
ازدواج به عنوان یک نهاد حقوقی، مایه الفت و آرامش زن و مرد است و از نتایج مهم آن فرزندآوری و تولیدمثل است. فرزند از عطایای الهی، زینت پدر و مادر و مایه فخر آنان است و تعالیم و ادیان اسلامی، به داشتن اولاد بسیار تاکیده شده است. مسلما داشتن فرزند حق طبیعی هر کدام از زن و مرد بوده و هیچ یک از آنها به استثنای حالت ضرورت، نمی تواند بدون جلب رضایت دیگری، او را از این نعمت الهی محروم سازد. با این وجود از موقعیتهای عملی حائز اهمیت در خانواده، اعمال اراده یکی از زوجین در جلوگیری از بارداری و فرزندآوری است که ممکن است در ضمن عقد ازدواج و در قالب شرط امتناع از داشتن فرزند ظاهر شود. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال بررسی دامنه اراده یکی از زوجین در ممانعت از داشتن فرزند، در خلال زندگی زناشویی و نیز بررسی صحت یا عدم صحت شرط نداشتن فرزند ضمن عقد نکاح است. گمانه این پژوهش بر لزوم وجود رضایت زوج یا زوجه در مقابل اراده طرف دیگر و نیز بطلان شرط امتناع دائمی فاقد عذر از فرزندآوری و صحت عقد مشروط به آن، مبتنی است.
Marriage, as a legal institution, is a source of comfort for both men and women, and one of its important results is childbearing and reproduction. The child is one of the divine gifts, the adornment of parents and their pride, and Islamic teachings and religions have a lot of emphasis on having children. Certainly, having a child is a natural right of both men and women, and none of them, except in cases of necessity, can deprive him of this divine blessing without the consent of another. However, one of the most important practical situations in the family is the exercise of the will of one of the spouses in preventing pregnancy and childbearing, which may appear during the marriage and as a condition of refusing to have children. This article uses a descriptive-analytical method to examine the scope of one couple's will to prevent having children during marital life and also to examine the validity or invalidity of the condition of not having a child during marriage. This research is based on the necessity of the consent of the husband or wife against the will of the other party and also the invalidity of the condition of permanent refusal without excuse of childbearing and the validity of the conditional contract.
خلاصه ماشینی:
در ساير تعاليم اديان آسماني نيز فرزندآوري مورد توجه قرار گرفته است و امتناع از داشتن آن عملي نگوهيده به شمار ميآيد براي مثال به اعتقاد کاتوليک ها اولين هدف ازدواج توليد و پرورش فرزندان است به نحوي که کليساي کاتوليک امکان استعمال هر نوع وسايل پيشگيري از حاملگي را رد مي کند و همواره در برابر کنترل جمعيت مقاومت کرده و با هر نوع حرکتي که منجر به محدود کردن خانواده براي بچه دار شدن باشد، مخالفت ميورزيدند (طاهري، ١٣٨١: ٧) و تا آن جايي که کليسا ازدواج را به نّيت توليد نسل جايز مي شمارد (مطهري، ١٣٦٩: ٦٢٨).
( خلج ، ١٣٩٥: ٢٩-٣٠) البته ماده يک طرح افزايش نرخ باروري و پيشگيري از کاهش رشد جمعيت که مجلس در سال ١٣٩٢ به منظور لغو قانون مصوب سال ١٣٧٢ (که مستند اعمال سياست - هاي کنترل جمعيت و تحديد بود) و در راستاي افزايش نرخ باروري مقرر ميداشت ؛ «کليه اعمال جراحي که به منظور پيشگيري دائمي از بارداري انجام ميشود به استثناي موارد مرتبط با تهديد سلامت جسمي، ممنوع است »، لذا اين مقرره در تاريخ ٢٠ اسفند ١٣٩٦ در راستاي تامين نظر شوراي نگهبان حذف شد، زيرا در استدلال شوراي نگهبان ، محدود کردن اعمال جراحي به منظور پيشگيري دائمي از بارداري انجام ميشود به استثناي موارد مرتبط با تهديد سلامت جسمي؛ بدون دليل و معيار و منع اعمال اين حق با اصل ٢٠ قانون اساسي که برخورداري همه افراد مّلت از حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي را تضمين ميکند، مغايرت دارد (محمدي،١٣٩٤ : ٣ و ٤) که حاکي از تاکيد قانون گذار ايراني بر شناسايي حق فرزندآوري يا عدم آن براي خانواده ها و به رسميت شناختن تاثير ميل و اراده آنها در اين خصوص به عنوان مصداقي از حقوق مدني آنها است .