چکیده:
در عبارات ملاصدرا در تقریر قاعده فرعیه و کاربست آن با متون ناسازگاری مواجهایم. این نوشتار سعی دارد بر اساس جدالهای دوانی و دشتکی در این دو مساله، ریشه این ناسازگاریها را بدست دهد. در ادامه نشان میدهیم مبنای نهایی ملاصدرا در تحلیل قاعده فرعیه کدام است و بالطبع روشن میشود ناسازگارهای ملاصدرا در موارد کاربست این قاعده چگونه قابل تحلیل است؟ هلیات بسیطه یکی از موارد کاربست این قاعدهاند و اختلاف تعابیر ملاصدرا در تحلیل هلیات بسیطه ناشی از اختلاف مبانی وی در تحلیل قاعده فرعیه است و با روشن شدن مبنای نهایی وی در قاعده فرعیه، نظریه نهایی ملاصدرا در تحلیل هلیات بسیطه نیز روشن خواهد شد و متون خلاف آن نیازمند بازسازی است.
In the Mulla Sadra’s expressions, we are faced with inconsistencies in the interpretation of the principle of presuppsition and its application. This article tries to find the root of these inconsistencies based on the arguments of Dashtaki and Dawani in these two issues. In the following, we show what is the final basis of Mulla Sadra in the analysis of the principle of presuppsition, and of course it becomes clear how the Mulla Sadra’s inconsistencies in the cases of application of this principle can be analyzed. The existential propositions are one of the application cases of this Principle, and the difference in the interpretations of Mulla Sadra in the analysis of the existential propositions is due to the difference in his foundations in the analysis of the principle of presuppsition, and with the clarification of his final foundation in the principle of presuppsition, his final theory in the analysis of the existential propositions will also be clarified, and the it’s conflicting texts needs renovation.
خلاصه ماشینی:
به همين دليل متن دوم ابن سينا را مبنا قرار ميدهد تا صدق در قضيه موجبه را مقتضي لزوم ثبوت في نفسه مثبت له بداند و اين متن با نظريه صدق دشتکي نيز موافق است (همو، الف ، برگ ٢٠).
ايشان در تعليقه بر شرح حکمۀ الاشراق اين حد وسط را همراه با متن ابن سينا نقل ميکند و تعبير «في ان يصدق » در نسخه منقول ملاصدرا نيز حضور دارد (همو، ١٤١٢ق ، ص ٧٦) که نشان ميدهد او نيز مانند دشتکي، صدق حمل ايجابي را مقتضي ثبوت مثبت له ميداند و نه خود حکم ايجابي را.
از ديدگاه دواني انواع چهارگانه مطابق حمل ، در لزوم ثبوت مثبت له با يکديگر مشترکاند و مادامي که الف به عنوان مثبت له محقق نباشد، نميتوان از انضمام ب به الف يا انتزاع ب از الف ياد کرد؛ اما در محمولات انتزاعي مانند عمي، لازم نيست ثابت از تحقق برخوردار باشد، بلکه اتصاف زيد به عمي به اين معناست * دشتکي در حاشيه جديد استدلالي شبيه به دليل فوق دارد که قدري با آن متفاوت است (دشتکي، ج ، برگ ٥٢/ همو، د، برگ ٢٣/ همو، ه ، برگ ٢٢).
متن هايي که ثبوت ثابت را لازم نميدانند: الف ) ملاصدرا در برخي متون با محوريت اتصاف توسعه يافته دواني ثبوت مثبت له را الزامي دانست (صدرالدين شيرازي، ١٩٨١م ، ج ٢، ص ٢٨٩).
تفسير ملاصدرا از عبارت ابن سينا موافق با تفسير دشتکي و بر خلاف تحليل دواني است و الزام ثبوت ثابت را مقتضاي اين عبارت ميداند (صدرالدين شيرازي، ١٩٨١م ، ج ١، ص ٣٣٦).