چکیده:
فرایند توسعه اجتماعی ، جوامع در حال گذار ، از جمله ایران را دستخوش تغییرات اجتماعی بنیادین و گسترده ای ساخته و ماهیت بنیادین و فرایند سریع و ناموزون آن ، تغییرات اجتماعی متعددی را برای این جوامع و خانواد هها در پی آورده است. پیشی گرفتن زنان نسبت به مردان در سطوح تحصیلی در جامعه در دهه های اخیر یکی از این تغیرات است. مقاله حاضر با بهر هگیری از روش موردپژوهی ابزاری ، درصدد آزمون تئوری های آرچر در مورد عاملیت فردی ، نظریه منابع بلود و وولف ، تئوری منابع در بستر فرهنگی رادمن ، اجزای کنش پارسونز ، تئوری عدم تعادل در ساختار خانواده و نظریه مبادله و همزمان بررسی نقش تحصیلات آکادمیک زنان در بروز تغییرات و بهدنبال آن ، نحوه حل تعارض در زندگی زناشویی بوده است. نتایج تحقیق نشان می دهد تحصیلات دانشگاهی زنان چنانچه باعث تغییر در گرایش هنجاری آنان نسبت به نقش های زناشویی گردد ، در حالی که نگرش همسرانشان به نقش های زناشویی تغییر نکرده باشد ،ممکن است میزان تضاد در خانواده را افزایش دهد. اما در این میان ، نقش زنان در مدیریت تضاد و برقراری تعادل در خانواده بسیار مؤثر است.
The process of social development has made societies in transition, including Iran, undergo fundamental and extensive social changes, and its fundamental nature and rapid and uneven process have brought about numerous social changes for these societies and families. The superiority of women over men in educational levels in the society in recent decades is one of these changes. Using the instrumental case study method, this article tries to test Archer's theories about individual agency, Blud and Wolff's resource theory, Rodman's cultural context resource theory, Parsons's action components, family structure imbalance theory and exchange theory, and at the same time examines the role Women's academic education has been the way to resolve conflicts in married life in the event of changes and following it. The results of the research show that if women's university education causes a change in their normative attitude towards marital roles, while the attitude of their husbands towards marital roles has not changed,It may increase the level of conflict in the family. But in the meantime, the role of women is very effective in managing conflict and establishing balance in the family.
خلاصه ماشینی:
مقالۀ حاضر با بهره گيري از روش موردپژوهي ابزاري ، درصدد آزمون تئوري هاي آرچر در مورد عامليت فردي ، نظريۀ منابع بلود و وولف ، تئوري منابع در بستر فرهنگي رادمن ، اجزاي کنش پارسونز، تئوري عدم تعادل در ساختار خانواده و نظريۀ مبادله و همزمان بررسي نقش تحصيلات آکادميک زنان در بروز تغييرات و به دنبال آن ، نحوة حل تعارض در زندگي زناشويي بوده است .
Blood and Wolfe 9 جوامع ، مردان نسبت به زنان به لحاظ ابعاد سه گانه قشربندي اجتماعي يعني تحصيلات ، شغل و درآمد از موقعيت بالاتري برخوردارند و در ايران نيز تا دهه اخير براساس آمارهاي منتشره ، هميشه همين گونه بوده است و مسأله اي را ايجاد نکرده ، زيرا به هر حال تأثير برتري و تسلط پايگاه مردانه مستقل از فرض به حداکثر رساني پايگاه ، هميشه وجود داشته است ، (پلرين ، ٢٠٠١: ٢٦٩، به نقل از آزاده ) اما ارتقاي سطح تحصيلات زن از يک سو و قرابت تحصيلي زوجين از مهم ترين عوامل مؤثر بر دگرگوني جايگاه زنان در هرم قدرت خانواده و پذيرش عناصر مدرن در خانواده است .
اما همچنان تحصيلات بيشتر زن نسبت به شوهر به عنوان منبعي که فرصت هاي بالقوه اي همچون درآمد بيشتر، منزلت اجتماعي بالاتر، قدرت تصميم گيري بيشتر در خانواده و نگرش متقابل ٢ و يا حتي خودراهبر٣ در روابط زناشويي را براي زنان به همراه خواهد داشت ، مي تواند بر نحوة حل تعارض و شدت تضاد بين زوجين تأثيرگذار باشد.