چکیده:
زمینه و هدف: اطلاعات جنایی، ابزاری برای جرمیابی است، اما آنچه مهم است فرآیند بهرهبرداری از اطلاعات جنایی در جرمیابی است که درحال حاضر با تکیه بر روشهای سنتی پیش میرود و ضرورت ارائه الگوی خاص برای فرآیند اثربخش از اطلاعات جنایی احساس میشود، بنابراین هدف این پژوهش، ارائه الگوی ارتقای توان مدیریت جرم سرقت با استفاده از اطلاعات جنایی است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و با رویکرد آمیخته انجام شد. در رویکرد کیفی، روش اکتشافی و در رویکرد کمی، روش توصیفی از نوع پیمایشی است. مشارکتکنندگان بخش کیفی، خبرگان و صاحبنظران اطلاعات جنایی، به تعداد 20 نفر و در بخش کمی مدیران و تصمیمگیران پلیس آگاهی به تعداد حدود 500 نفر هستند و براساس جدول کرجسی و مورگان، 217 نفر به روش تصادفی انتخاب شدند. برای تحلیل دادههای بخش کیفی از روش دادهبنیاد و در بخش کمی از آزمون تحلیل عاملی استفاده شد. یافتهها: الگویی که متناسب با مدیریت سرقت باشد شامل 3 بعد بهدست آمد که عبارتاند از: بعد افزایش توان پیجویی سرقت با تاکید بر کارکردهای اقدامات فنی و مخابراتی؛ جمعآوری اخبار و اطلاعات پیرامون چرخه زیست سرقت و استفاده از بانکهای اطلاعاتی. بعد افزایش توان پیشگیری سارقمحور با کارکردهای تشدید اقدامات پایشی علیه جمعیت سارقان و مالخران؛ نفوذ در سازمان سرقت و جامعه سارقان و مالخران؛ تعقیب و مراقبت جامعه سارقان و مالخران و بعد افزایش توان پیشگیری مالباختهمحور با کارکردهایی چون شناسایی مناطق سرقتخیز، شناسایی جغرافیای جرم و مجرم و شیوه و شگردهای مجرمانه سارقان. نتایج: رتبهبندی عوامل متغیر افزایش توان مدیریت سرقت نشان میدهد که تأثیر پیشگیری سارقمحور بر افزایش توان مدیریت سرقت در رتبه اول است و کارکرد تشدید اقدامات پایشی علیه جمعیت سارقان و مالخران، بهعنوان موثرترین شاخص اثرگذار بر مدیریت سرقت است
Background and Aim: Criminal information is a tool for criminalization, but what is important is the process of exploiting criminal information in criminalization, which is currently based on traditional methods and the need to provide a specific model for the effective process of criminal information, so the purpose This research is a model to improve the ability to manage theft through the use of criminal information.Method: The present study was applied in terms of purpose and with a mixed approach. In the qualitative approach, the method is exploratory and in the quantitative approach, the descriptive method is of the survey type. There are 20 participants in the qualitative section, experts and experts in criminal intelligence, and about 500 in the quantitative section of managers and decision-makers of the intelligence police. According to Krejcie and Morgan's table, 217 people were randomly selected. To analyze the data of the qualitative part, the data-based method was used and in the quantitative part, the factor analysis test was used.Results: A model that is suitable for theft management includes 3 dimensions, which are: increasing the ability to investigate theft by emphasizing the functions of technical and telecommunication measures; Gathering news and information about the life cycle of theft and the use of databases. Increasing the prevention of thieves-centeredness with the functions of intensifying monitoring measures against the population of thieves and thieves; Influence on the organization of theft and the community of thieves and thieves; Pursuit and surveillance of the community of thieves and thieves and then increase the ability to prevent loss-oriented with functions such as identifying areas of theft and robbery, identifying the geography of crime and criminals and criminal methods and tricks of thieves.Results: The ranking of the variables of increasing theft management capacity shows that the effect of robbery prevention on increasing theft management capacity is in the first place and the function of intensifying monitoring measures against the population of thieves and thieves is the most effective indicator of theft management.
خلاصه ماشینی:
همين موضوع باعث شد تا پژوهشگران درصدد طراحي و ارائه الگوي ارتقاي توان مديريت سرقت در پليس آگاهي باشند، بنابراين مسئله اصلي پژوهش اين است که با چه الگويي مي توان شاهد ارتقاي توان مديريت سرقت در پليس آگاهي بود؟ پيشينه : بختياري، اسماعيلي، حسين پور و مجيدي (١٣٩٩) در يافته هاي پژوهش «طراحي نظام جرم يابي پليس با رويکرد اطلاعات محور» که جامعه آماري آن شامل ٤٥٥ نفر از کار شناسان و کارآگاهان در بخش هاي مختلف پليس کشور بوده است نشان دادند که نظام جرم يابي پليس با رويکرد اطلاعات محور با ٤ بعد قانون ، مديريت ، علمي -آزمايشگاهي و تحقيقاتي و ١٤مولفه تابعه است که درمجموع رابطه معناداري آنها با ضريب بالايي اثبات شده است .
ستوده ، شمس آبادي و بابايي (١٣٩٤) در پژوهش خود با عنوان «مديريت سرقت با استفاده از رويکرد اطلاعات جنايي» که جامعه آماري آن شامل کارآگاهان ، افسران تحقيق ، مأموران پرونده بگير، قضات و تمام مديران و مسئولين انتظامي و قضايي در استان اردبيل به تعداد ١٢٨ نفر است نشان داده اند که مولفه «اقدامات فني - مخابراتي» بيشترين تأثير و مولفه «تشديد اقدامات کنترل سارقان » کمترين تأثير را بر مديريت سرقت در اردبيل دارند.
بر اين اساس و با توجه به يافته هاي پژوهش هاي پيشينه ، مي توان نتيجه گيري کرد که در حوزه توان مديريت جرم سرقت (پي جويي و پيشگيري از سرقت ) در پليس آگاهي بايد توجه خاصي به رويکرد اطلاعات جنايي کرد تا بتوانند به اهداف سازماني که ارتقاي نظم و امنيت اجتماعي در جامعه است ، دست پيدا کنند.