چکیده:
پژوهش حاضر نشان دهنده این واقعیت است که بعد از انقلاب اسلامی خصوصاً بعد از رویدادهای سال 2011 (تحولات عربی)، ایران همواره حضوری فعال و موثر در منطقه به منظور افزایش امنیت و پیادهسازی یک راهبرد بازدارنده بر مبنای ثبات استراتژیک منطقه ای، در سیاست های اعلامی و اِعمالی در نظر گرفته است. در دوره کنونی با افزایش اهمیت مناطق، سیستم هژمونیک برای حضور نظامی، حمایت از طرح های منطقه ای، پیشگیری و مقابله با تهدیدات متنوع و اعمال سیستم بازدارندگی، ایجاد پایگاه های نظامی در حوزه مناطق را به مثابه ابزاری جهت اعمال قدرت ضروری می داند. حضور ایران در مناطق مختلف جهان، از جمله غرب آسیا (خاورمیانه) به عنوان یکی از مناطق مهم و راهبردی، در قالب پایگاه های نظامی متنوع (زمینی، هوایی، دریایی و...) قابل تصور است. این پایگاه ها در خط مقدم تلاش های نظامی و امنیتی آن کشور در تسلط بر مناطق مختلف جهان و نیز باقی ماندن در چرخه راهبردی قدرت است. لذا مقاله ضمن بهره گیری از مستندات،با روش توصیفی،تحلیلی استفاده شده و هدف آن است که ابعاد مختلف در مجموع تأمین کننده راهبردهای بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا در نتیجه انقلاب اسلامی در غرب آسیا و جهان باشد. بر این اساس نتایج نشان داد که استراتژی بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا مبتنی بر اتحاد با نیروهای شیعه طرفدار ایران و تقویت محورهای جبههی مقاومت میباشد که در نتیجه افزایش قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران را باعث شده است.
Islamic Revolution, especially after the events of 2011 (Arab developments), Iran has always been an active and effective presence in the region in order to increase security and implement a deterrent strategy based on strategic regional stability in the declared policies. And has considered actions. In the current period, with the increasing importance of regions, the hegemonic system for military presence, support for regional plans, prevention and confrontation of various threats and application of deterrence system, the establishment of military bases in the regions as a tool to exercise power is necessary. Iran's presence in different parts of the world, including West Asia (Middle East) as one of the important and strategic regions, in the form of various military bases (land, air, sea, etc.) is conceivable. These bases are at the forefront of the country's military and security efforts to dominate different parts of the world and to remain in the strategic cycle of power. Therefore, while using the documents, the article is used by descriptive, analytical method and its purpose is to provide various dimensions of deterrence strategies of the Islamic Republic of Iran in West Asia as a result of the Islamic Revolution in West Asia and the world. Accordingly, the results showed that the deterrent strategy of the Islamic Republic of Iran in West Asia is based on alliance with pro-Iranian Shiite forces and strengthening the axes of the resistance front, which has resulted in increasing the national power of the Islamic Republic of Iran.
خلاصه ماشینی:
2022,334776,3287 1 صفر علي رضايي 2 بشير اسماعيلي گنهراني تاريخ دريافت : ١٤٠٠/٠٤/٢٠ اسماعيل شفيعي سروستاني ٣ تاريخ پذيرش :١٤٠١/٠٢/١٣ چکيده پژوهش حاضر نشان دهنده اين واقعيت است که بعد از انقلاب اسلامي خصوصاً بعد از رويدادهاي سال ٢٠١١ (تحولات عربي)، ايران همواره حضوري فعال و موثر در منطقه به منظور افزايش امنيت و پياده سازي يک راهبرد بازدارنده بر مبناي ثبات استراتژيک منطقه اي، در سياست هاي اعلامي و اعمالي در نظر گرفته است .
همان طور که در ادامه اشاره خواهد شد، پژوهش حاضر تلاش دارد تا به بررسي ابعاد و جنبه هاي مبهم و مجهول فوق ، راهبردهاي جمهوري اسلامي ايران را در فاصله سال هاي ٢٠٢٠ - ٢٠١١به جهت دستيابي به يک استراتژي بازدارندگي مناسب و مطلوب در راستاي افزايش قدرت ملي کشور بپردازد و آن را مورد دقت و بررسي قرار دهد.
اين تحول خود سياست منطقه اي ايران را تحت تأثير قرار داد؛ از يک سو، ايران خواهان افزايش روابط با دولت هاي جديد براي تقويت همکاريهاي منطقه اي براي حل مسائل منطقه اي ازجمله بحران سوريه شد و از سوي ديگر، رقابت هاي جديدي بين ايران و ديگر بازيگران منطقه اي ازجمله ترکيه وعربستان سعودي و در برخي مواقع با مصر براي حفظ منافع ژئوپليتيک و ايدئولوژيک اين دولت ها در سطح منطقه پديدار شد(رحيمي روشن ، ١٣٩٥ : ٥٥).
اين رويکرد ميتواند تلاشي براي افزايش نقش منطقه اي ايران از طريق همکاري با دولت هاي جديد ازجمله مصر براي تأمين منافع ژئوپليتيک از يک سو و تقويت جريان مقاومت با هدف مهار تهديدات از طريق حفظ روابط با جنبش هاي حزب الله و حماس براي تأمين منافع ايدئولوژيک از سوي ديگر تلقي شود(عسگرخاني و حق شناس ، ١٣٩٠ : ٨٩).