چکیده:
مشروعیت سیاسی، فرایندی است که در آن قدرت به اقتدار تبدیل میشود و قدرت سیاسی، خصلتی عقلایی مییابد؛ در نتیجه، رابطهای اساسی میان سلطه مشروع و مشروعیت سیاسی وجود دارد. اهمیت مسأله «مشروعیت» از آن روست که ثبات و بقای نظام سیاسی، به تحقق مشروعیتِ آن وابسته است و لذا هر حکومتی میکوشد پایههای «مشروعیت» خویش را مستحکم کند. ترسیم یک حکومت مشروع، به عنوان خط مشی حکومتهای اسلامی، هدفی بود که متفکران و اندیشمندان اسلامی به دنبال آن بودند. در این مسیر، اشخاصی همچون ابن تیمیه که به واسطهی آراء فقهی و سیاسی خاص و البته افراطی خود، به دنبال جریانسازی فقهی-سیاسی بودند نیز به دنبال ایجاد فهم جدیدی از مشروعیت سیاسی در جامعه اسلامی برآمدند. در تبیین و تطبیق مفهوم مشروعیت در آراء ابن تیمیه به این نکته باید توجه شود که مشروعیت در آراء ابن تیمیه خالی از هرگونه انسجام و خط مشی مشخصی است، علاوه برآن به طور مشخص با یک ساختار متناقض، ضد عقل و از هم گسیخته مواجه هستیم. به زبانی دیگر باید گفت، آنچه در آراء ابن تیمیه مورد نقد باید قرارگرفته شود، نظریات وی در باب مشروعیت نیست؛ بلکه خلأ مشروعیت مهمترین ایرادی است که میتوان به آراء ابن تیمیه وارد کرد. ما در این گفتار به دنبال بررسی این مسأله هستیم که آراء ابن تیمیه با بحران جدی به نام خلأ مشروعیت همراه است، زیرا که وی درک درستی از مفهوم مشروعیت در یک ساختار سیاسی-دینی نداشته است.
Political legitimacy is the process by which power becomes authoritarian and political power acquires a rational character; As a result, there is a fundamental relationship between legitimate domination and political legitimacy. The importance of the issue of "legitimacy" lies in the fact that the stability and survival of the political system depends on the realization of its legitimacy, and therefore every government tries to strengthen the foundations of its "legitimacy". The depiction of a legitimate government, as the policy of Islamic governments, was the goal pursued by Islamic thinkers and thinkers. In this direction, people like Ibn Taymiyyah, who sought to create a jurisprudential-political current through their specific jurisprudential and political views, and of course their extremism, also sought to create a new understanding of political legitimacy in Islamic society. In explaining and applying the concept of legitimacy in Ibn Taymiyyah's views, it should be noted that legitimacy in Ibn Taymiyyah's opinions is devoid of any specific coherence and policy. . In other words, what should be criticized in Ibn Taymiyyah's views is not his views on legitimacy; Rather, the vacuum of legitimacy is the most important objection that can be made to Ibn Taymiyyah's views. In this discourse, we seek to examine the fact that Ibn Taymiyyah's views are associated with a serious crisis called the vacuum of legitimacy, because he did not have a proper understanding of the concept of legitimacy in a politico-religious structure.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر اين ، بايد اذعان داشت ؛ تنها تحقيقي که به بررسي آراء ابن تيميه در خصوص «مشروعيت سياسي» صورت گرفته ، مقاله اي است با عنوان «بررسي و نقد مباني نظريه مشروعيت در انديشه ي سياسي ابن تيميه »، نوشته مهدي تراب پور و احمد واعظي.
با توجه به اينکه ، ديدگاه فلاسفه غربي در باب مفاهيم سياسي، به عنوان الگو و منبع در نظر گرفته ميشود و غالب فقها و انديشمندان اسلامي نيز در بسط آراء خود، متأثر از اين اشخاص هستند، ما مفهوم مشروعيت را در آراء چند تن از فلاسفه غربي و سپس ، از نگاه برخي از انديشمندان و فقهاي جهان اسلام مورد تحليل و بررسي قرار خواهيم داد.
(ابن تيميه ، ١٤٢٦: ص ٤٦٩) فارغ از اينکه وي در بهره برداري از نقل ، يعني کتاب و سنت نيز درست عمل نکرده و به بيراهه رفته است ، نکته قابل تأمل اينجاست که وي از طرفي معتقد است که اجماع مردم يکي از روش هاي اصلي انتخاب حاکم است و اين اجماع به حاکم و حکومت مشروعيت ميدهد و از سوي ديگر بر اين باور است که عقل و تفکري که در مسير نقل نباشد، بايد به کلي زايل شده و مورد استفاده قرار نگيرد.
اين مسأله در نظر و انديشه غالب مذاهب اسلامي و فلاسفه و انديشمندان جهان اسلام مورد تأکيد قرار گرفته است و اساساً اين باور وجود دارد که ادله ي نقلي و شرعي در باب مشروعيت سياسي، در صورتي معتبر خواهد بود که از منظر عقلي نيز قابل پذيرش باشد و از طريق آن حجّيت نقل شرعي ثابت شود.