چکیده:
هدف از انجام این تحقیق بررسی پیامدهای اجتماعی و فرهنگی نگرش منفی به زنان در شهر اهواز در دو حوزه ی نگرش جامعهپذیری کودکی و حوزه انتظارات اجتماعی است که به منظور شناسایی و یافتن مؤلفههای مؤثر بر شکلگیری این پدیده و به تبع آن تلاش جهت کاهش یا حداقل تعدیل آن صورت گرفته است. برای رسیدن به این امر از رویکرد تحقیق کیفی و روش گراندد تئوری استفاده شده است، که ضمن بازسازی معنایی پیامدهای نگرش منفی بر زنان شهر اهواز با انجام مصاحبههای عمیق با 21 نفر از زنان 65-16 سال و نیز کارشناسان تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. در نهایت مدل پارادایمی نتایج حاصل از این پژوهش ارائه شد. برای رسیدن به این مدل و در تحلیل داده ها، 149 مفهوم، 29 مقولهی محوری و 2 مقوله هستهای به تفکیک 2 بعد جامعهپذیری جنسیتی و انتظارات برآورده نشده از زنان مشخص شد. در مدل نهایی، شرایط زمینهای مانند بستر فرهنگی مردسالار، شرایط مداخلهگر مانند تفکیک نامتعادل نقش و یا تقابل دنیای زنان با مردان که منجر به شکلگیری نگرش منفی به زنان میشود با تعاملهایی مانند تکیه بر الگوی رفتاری ظاهرگرایانه زنانه ، تغییر در ارزشهای خانواده، زیبایی ظاهری و پیامدهایی شامل ضعف خودباوری، ضعف انسانیت، عدم احساس امنیت و ارزشمداری زیبایی مشخص شدند.
This study aimed at the study of social and cultural consequences of misogyny in Ahwaz in two fields of childhood socialization and social expectations, to find important factors affecting the formation of this phenomenon and solutions to reduce it. This is qualitative research using grounded theory as a method. The authors have conducted 21 semi-structured interviews with Ahwazi women between age of 16-65 and also cultural experts to conceptually reconstruct the consequences of misogyny and interviews were continued to the level of saturation. As a result, this paper introduces a paradigmatic model analyzing 149 concepts, 29 pivotal categories and 2 core categories including women’s gender socialization and non-realized expectations. The final model specifies contextual conditions like patriarchal culture, unbalanced role division and the collision of men’s and women’s worlds as the intervening conditions, undertaking female exhibiting behavioral manner, and changes in family values as interactions and weak self-confidence, weak humane character, poor feeling of security and beauty-based self-image as consequences of misogyny.
خلاصه ماشینی:
بررسي سطحي مسير اجتماعي شدن افراد جامعه ما از دير باز تا کنون روشن مي نمايد که : يکي از مسائلي که زنان در اعصار گوناگون با آن مواجه بوده اند، وجود نگرش منفي در حوزه هاي مختلف نسبت به آنان بودهاست ؛ که در اين بين گاهي به او يادآور شده اند که بدنت سرمايه اي است که بايد برايت منزلت اجتماعي به همراه بياورد (کوينک و کرک ٢٠٠٢ص ١٤) و از طرف ديگر گاهي بهترين بودنش را در گرو نديدن نامحرم و حضور حداقلي در جامعه برايش مطرح داشته اند (حضرت فاطمه زهرا (س )بحار الانوار :ص ٩٢).
بر اساس موارد توضيح داده شده مقوله ما جنسيت محور است ؛ درک و ارزيابي مصاحبه شنوندگان از اينکه چگونه زنان با قرار گرفتن در روابط خانوادگي خود به طور مستقيم يا غيرمستقيم تجربه کسب مي کنند و اين تجربيات چگونه منجر به نگرش منفي به آنان شده است اينگونه بود که : با توجه به آنکه در فرهنگ ما نوعي نگاه ابزاري به زن وجود دارد و بعضاً ظاهر آنان فقط مورد توجه است و نيز در برخي ابعاد مردان بر زنان ترجيح داده ميشوند طبيعي است که اين گونه نگرش باعث ظاهر گرايي و بالطبع از خود بيگانگي زنان ميگردد، چرا که رواج کنش هاي تحقير آميز همچون سرزنش آنان به خاطر نداشتن استقلال مالي و يا محدود نمودن آنان از دوران کودکي در رابطه با حضور در عرصه هاي مختلف جامعه بالطبع سبب ضعف در روابط اجتماعي زنان گرديده که پيامدش ضعف خودباوري و عدم اعتماد به نفس آنان از دوره کودکي و و بالتبع جامعه پذيري آنهاست .