چکیده:
شاهنامۀ هفتلشکر، با عنوان فرعی طومار نقّالی، کتابی است که بهتازگی به کوشش محمّدجعفری قنواتی و زهرا محمّدحسنی صغیری با همکاری نشر خاموش چاپ و منتشر شده است. تصحیح این کتاب، بر اساس پیشفرض «شفاهی ـ عامیانه» بودن این دست متون (شاهنامههای منثور که عنوان رایج آنها «طومار نقّالی» است) صورت گرفته و ایراداتی بر آن وارد است؛ البتّه، نگارنده در این مقاله، بیشتر به نقد پیشفرضهای غلط و رایجی پرداخته که گریبانگیر این کتاب هم شده است؛ از جمله اینکه عنوان: «طومار نقّالی» عنوان درستی نیست و این متون، علیالظاهر نه «طومار» هستند و نه چون چند صباحی در دست و زبان نقّالانی گشتهاند، «نقّالی» محسوب میشوند. این متون، ریشه در منابع مکتوب دارند و اگرچه سالیانی به دست چند نقّال که سواد خواندن و نوشتن نداشتند، در مجالس نقل شدهاند، نمیتوان آنها را شفاهی دانست و اگرچه عمدتا به دست بیسوادترین کاتبان انتساخ شدهاند، نمیتوان آنها را متعلّق به حوزۀ ادب عامیانه دانست. در پایان، نگارنده دربارۀ ژانر این متن که متعلّق به حوزۀ ادبیّات حماسی است، و برخی منابع و مآخذ مکتوب آن، که نمیتوان آنها را شفاهی و سینهبهسینه دانست، بحث کرده و علاوه بر نقد شیوۀ تصحیح متن کتاب، به برخی ایرادهای تصحیح متن نیز پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
این تصوّر، شاید ناشی از آن باشد که برخی از این نقّالان، سواد خواندن و نوشتن نداشتند و تنها میتوانستند آنچه را شنیدهاند، به خاطر بسپارند و همان را نقل کنند؛ بنابراین، هر متن را به نام نقّالِ آن منتشر کردند و عنوانِ کلّیِ کتاب را «طومارِ نقّالی» نهادند و توجّه نکردند که هیچ داستان جدیدی در دفترهای نقّالان وجود ندارد و هرچه هست، جمعآوری داستانهای مختلف حماسی است که به احتمال قریب به یقین، همه ریشه در متنی کهنتر دارند و آن متن هم چیزی نیست جز بازنویسی به نثرِ شاهنامهای قطور (در حدود 200 هزار بیت و بیشتر) که به دست شخصی/ اشخاصی گمنام (تا به امروز) و احتمالاً به هدف نقل راحتتر داستانها به زبانی ساده برای مردم تألیف شده است.
در هیچجای متن کتاب واژۀ «طومار» را نمیبینیم؛ حال این پرسش مطرح میشود که عنوان فرعیِ «طومار نقّالی» از کجا آمده است و چرا باید این متن را یک طومارِ نقّالی بدانیم/ بنامیم؟ پیشتر گفته بودم که اوّلاً لفظِ «طومار» مختصّ چنین متونی نیست و در گذشته هر متن دیگری را هم ممکن بود به شکل طومار بنویسند و بپیچند، در ثانی، لفظِ «نقّالی» هم برای این متون عاریتی است و نقّالان هر متن دیگری را هم ممکن بود، نقل کنند و ما امروز فیالمثل نمیگوییم: حسین کردِ نقّالی، یا دارابنامۀ نقّالی یا سمک عیّار نقّالی و ...