چکیده:
از زمان ظهور صنایع رسانهایِ تجاری در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بسیاری امیدوار بودند که فناوریهای نوین ارتباطی موجب بهبود وضعیت اطلاعات، دانش و ارتباطات شوند. پس از جنگ جهانی دوم، رایانهها به ابزارهای جدیدی برای تحقق این امیدهای آرمانشهری بدل شدند؛ زیرا ظرفیتهای بالقوه و وسیع رایانهها برای ذخیرهسازی و پردازش، دسترسی گسترده به اطلاعات انبوه را آسانتر و ارزانتر کرد و در نتیجه، به دموکراتیزهشدن علم منجر شد. در دوران پس از جنگ، افزایش بودجه تحقیقاتی از سوی دولتها به گسترش سریع رایانهها کمک کرد. در این دوره، جهانِ «لیبرال دموکراسی» به رهبری ایالات متحده و جهانِ «کمونیستی» به رهبری اتحاد جماهیر شوروی، برای کسب برتری با یکدیگر رقابت میکردند. در اوایل دهههای 1950 و 1960، دیگر بر همگان روشن شده بود که رایانهها جامعه و اقتصاد را از اساس دگرگون خواهند کرد و این امر به طرح انبوهی از نظریهها و پیشبینیهای گوناگون پیرامون «توسعه» و نیز حرکت جوامع به سوی «جامعه اطلاعاتی» و «اقتصاد دانش» انجامید.
Over the last century and more, since the rise of commercial media industries inthe late nineteenth and early twentieth century, there have been many hopes thatvarious new communication technologies would change information, knowledge and communication for the better.In the period following the Second world war, computers became a new basis forsuch utopian hopes, because of the possibility that their potentially vast storageand processing capacities would make it much easier for large numbers of peopleto access massive bodies of information, cheaply and conveniently, therebydemocratizing knowledge – in the sense of broadening its availability. The rapid development of computers in the post-war era was fuelled bygovernment expenditure on research in an era where the uSA-led world of ‘liberaldemocracies’ and the Soviet union-led bloc of Communist countries competed forsupremacy. As early as the 1950s and 1960s, it seemed clear that computers wouldtransform societies and economies, and this generated a flurry of theories andpredictions concerning transitions towards ‘the information society’ or ‘theknowledge economy’
خلاصه ماشینی:
ویژگی ١: ترکیب مالکیت دولتی/خصوصی و ظهور شرکت های بزرگ اواسط قرن بیستم ، در بیشتر کشورهایی که مسیر صنعتی شدن را به میزان قابل توجهی پیموده بودند، صنایع رسانه ای تحت سلطه سه نوع اصلی سازمانی قرار داشتند: الف ) سازمان های بزرگ دولتی و یا تحت حمایت دولت ، مانند بیبیسی، تلویزیون دولتی چین (CCTV) و شبکه دوردارشان هند؛ ب ) شرکت های خصوصی که اغلب به دست افراد یا خانواده های ثروتمند اداره و کنترل میشد؛ و ج ) شرکت های عمومی که سهام مالکیت آنها در بورس ارائه میشد و بنابراین خرید سهام برای عموم آزاد بود؛ لکن باید توجه داشت که در حقیقت ، مالکیت این گونه شرکت ها، تقریباً به طور کامل ، به مؤسسات مالی قدرتمند نظیر بانک ها تعلق داشت .
درحالیکه فناوریهای جدید و دیجیتال باعث شده که هرروز، تعداد بیشتری مردم ، ازجمله افراد «آماتور»، بتوانند محصولات فرهنگی خود را «به طور مستقل از سیستم جریان اصلی» تولید کنند، این مشکل اساسی همچنان باقی است که : چگونه باید مصرف کنندگان را از وجود چنین محصولاتی آگاه کرد و آنها را در اختیارشان گذاشت ؟ ویژگی ٤: تولید انبوه (بیش ازحد) و بلاکباسترها (محصولات رسانه ای پر سروصدا) چنان که اشاره کردیم ، پیش بینی اینکه کدام محصولات رسانه ای موفق میشوند بسیار دشوار و حتی غیرممکن است ؛ لذا شرکت ها سعی میکردند، محصولات پرشمار و متنوعی تولید کنند و آنها را در دسترس عموم بگذارند.