چکیده:
یکی از نوآوریهای خونجی، استنتاج وی از قیاس شرطیای است که جزء مشترک در آن، غیرتام است. خونجی با برشمردن ضروب منتج اینگونه از قیاسهای شرطی، برای اثبات انتاج هر کدام برهانهایی را اقامه میکند. ارموی با پذیرش روش خونجی، دستهبندی منسجمتری از ضروب منتج و برهانهای اثبات آنها ارائه کرده است. بررسی روش خونجی در استنتاج از قیاس شرطی متصله که مقدمات آن در جزء غیرتام اشتراک دارند، نشان میدهد که: اولا، اعتبار این قیاس مبتنی بر قیاسی است که مقدمات آن در جزء تام مشترکاند؛ ثانیا، غلبه منطق حملی در نگاه آنان سبب شده است که نتوانند دستگاه منضبطی را برای منطق شرطی ارائه دهند و قیاسهای اساسی و پایه دستگاه منطق شرطی را از سایر قیاسهای شرطی بازشناسند؛ ازاینرو در شمارش قیاسهای شرطی بدون آنکه قیاسهای بسیط و پایه را معلوم سازند، صرفا به تبیین برخی از ضروب قیاسهای مرکب پرداختهاند؛ ثالثا، منطقدانان مسلمان با بخش زیادی از قواعد منطق گزارهای آشنا بوده و آنها را بهکار میبردهاند.
One of Khunaji's innovations is his conclusion from the conditional syllogism, in which the common part is incomplete. By enumerating the valid moods of these types of conditional syllogisms, Khunaji provides arguments to prove the conclusions of each of them. Having accepted Khunaji's method, Urmawi has presented a more coherent classification of valid moods and the demonstrations proving them. Examining Khunaji's method in concluding from the conjunctive conditional syllogism whose premises share the incomplete part shows that: first, the validity of this syllogism is based on the syllogism whose premises share the complete part; Secondly, the dominance of predicative logic in their view has caused them to be unable to provide a disciplined system for conditional logic and to recognize the basic syllogisms of the conditional logic system from other conditional syllogisms. Therefore, without explaining the simple syllogism for counting the conditional syllogisms, they have only explained some of the valid moods of the composite syllogisms; Thirdly, Muslim logicians have been familiar with and used most of the rules of propositional logic.
خلاصه ماشینی:
بررسی روش خونجی در استنتاج از قیاس شرطی متصله که مقدمات آن در جزء غیرتام اشتراک دارند، نشان میدهد که: اولاً، اعتبار این قیاس مبتنی بر قیاسی است که مقدمات آن در جزء تام مشترکاند؛ ثانیاً، غلبه منطق حملی در نگاه آنان سبب شده است که نتوانند دستگاه منضبطی را برای منطق شرطی ارائه دهند و قیاسهای اساسی و پایه دستگاه منطق شرطی را از سایر قیاسهاي شرطی بازشناسند؛ ازاینرو در شمارش قیاسهای شرطی بدون آنکه قیاسهای بسیط و پایه را معلوم سازند، صرفاً به تبیین برخی از ضروب قیاسهای مرکب پرداختهاند؛ ثالثاً، منطقدانان مسلمان با بخش زیادی از قواعد منطقِ گزارهای آشنا بوده و آنها را بهکار میبردهاند.
چنانچه طرفِ مشارکِ صغری، طرفِ مشارکِ کبری و نتیجه تألیف دو طرف مشارک را بهترتیب با س1، س2 و س نشان دهیم، صورت قیاس اینگونه خواهد بود: {مراجعه شود به فایل جدول الحاقی} در تمام این اقسام، کیفیت قرار گرفتن طرف غیرمشارک در نتیجه، مانند قرار گرفتن آن در مقدمات است؛ یعنی طرف غیرمشارک در صغری (یا کبری) اگر مقدم باشد در اصغر (یا اکبر) نیز مقدم است و اگر تالی باشد در اصغر (یا اکبر) نیز تالی است.
چهار) ارموی در تمام اقسام چهارگانه که دو طرف مشارک آنها منتج هستند، ملازمه منعکس دو طرف مشارک را حد اوسط قیاس شکل سوم، یعنی همان فرضی که دلیل شرطی با آن آغاز میشود، قرار میدهد و در این قسم نیز حد اوسط ملازمه منعکس مقدمهاست (رازی، 1393، ج3، ص266 و 275)؛ اما بنابر نظر خونجی، حد اوسط قیاس شکل سوم که نتیجه نهايی را بهدست میدهد عبارت است از لزوم مقدمِ مقدمه کلی برای یکي از دو طرف مقدمه دیگر که موجبه است (خونجی، 1389، ص333-334).