چکیده:
ابنسینا اشکالی را درباره قیاس اقترانی شرطی طرح میکند؛ به اینصورت که در شکل اول مرکب از دو متصله، اگر مقدمه اول مشتمل بر امری محال باشد، قیاس منتج نخواهد بود.
در این مقاله، پس از بیان تشکیک و راهحل شیخ، راهحلهای تعدادی از منطقدانان سرشناس دوره طلایی منطق اسلامی مورد بررسی قرار میگیرد. شمسالدین سمرقندی (766 ق) در کتاب شرح القسطاس، این آراء را ذکر و داوری و در نهایت راهحلی متفاوت مطرح میکند. حل این تشکیک در گرو تحلیل صدق و کمیت قضیه شرطیه متصله، نوع تلازم متصله لزومیه، تلازم حقیقی و تلازم لفظی (الزام) و... است؛ تا صدق قضیه شرطیه صغرا و کبرا ارزیابی شده و راهحل صحیح مشخص شود. ابنسینا راهحل این اشکال را اختلال در صدق صغرا، به دلیل امتناع مقدم آن، میشمارد. اما ملاک صدق قضیه متصله لزومیه، وجود رابطه تلازم میان مقدم و تالی است؛ چه موجود در خارج باشند، چه صورت ذهنی و مفروض. بنابراین، قضیه صغرا از لحاظ صدق ایرادی ندارد. براساس نظریهای که خونجی مطرح کرد و سمرقندی آن را بسط داد، قضیه صغرا صادق است و عدم انتاج قیاس ناشی از فقدان شرط کلیت کبرا در شکل اول قیاس اقترانی است. یا باید گفت قضیه کبرا صادق است، اما فاقد کلیت است، یا به عنوان یک قضیه کلیه، کاذب است.
Ibn Sina proposes some forms for to the conditional conjugate syllogism; in the first form, which consists of two conjunctives, if the first premise contains something impossible, the syllogism will not be concluded. In this article, after explaining analogical gradation and Ibn Sina’s solution, the solutions of a number of prominent scholars of the golden age of Islamic logic are examined. In his book Sharh al-Qastas, Shams al-Din Samarqandi (766 AH) mentions these opinions, judges them and finally proposes a different solution. The solution for this analogical gradation depends on the analysis of the truth and quantity of the conditional conjugate syllogism, the type of cogent conjunctive association, real association and the verbal association (cogency), etc. so that the truth of the minor and major conditional proposition is evaluated and the correct solution is determined. Ibn Sina holds that the solution to these forms is to disturb the truth of the minor, due to its prior impossibility. But the criterion for the truth of the cogent conjunctive association is the existence of an association between the antecedent and the consequent, whether they are physical, mental or hypothetical. Therefore, the minor proposition has no flaw in terms of truth. According to the theory proposed by Khunaji and developed by Samarqandi, the minor proposition is true and the lack of conclusion of the syllogism is due to the lack of the condition of major totality in the first form of conjugate syllogism. Therefore, either the major proposition is true but lacks totality, or it is false as a total proposition.
خلاصه ماشینی:
اما ملاک صدق قضیه متصله لزومیه، وجود رابطه تلازم میان مقدم و تالی است؛ چه موجود در خارج باشند، چه صورت ذهنی و مفروض.
ابنسینا صدق مقدمه اول این قیاس را نمیپذیرد و میگوید: این مقدمه بهدلیل شمول بر وضع محال، نمیتواند صادق باشد؛ زیرا مقدم این قضیه امری محال است و ثبوت تلازم بین شیء و امر محال، ممکن نیست.
مقایسه راهحل سمرقندی و ابنسینا نشان میدهد، نوع تبیین «صدق قضیه متصله لزومیه و همچنین کلیت آن» در حل مسئله نقشی تعیینکننده دارد؛ زیرا ترجیح یکی از دو راهحل، به کذب مقدمه صغرا یا کبرا در قیاس یادشده بستگی دارد.
این بیان امری روشن است، اما به نظر نمیرسد تنها با این تقسیم و تصویر بتوان صدق قضیه متصله لزومیه را بررسی کرد؛ زیرا در سه صورت اخیر که قضیه میتواند صادق باشد، امکان کذب قضیه نیز وجود دارد.
برای صدق قضیه متصله لزومیه مطابقت مقدم یا تالی با واقع ضرورتی ندارد، بلکه این تلازم و نسبت بین مقدم و تالی است که باید مطابق واقع باشد.
طبق بیان خواجه در اساس الاقتباس و شرح اشارات، قضیهای که مشتمل بر وضعی محال است، مفید لزوم حقیقی نیست، بلکه مفید لزوم لفظی یا همان الزام است؛ زیرا تلازم طرفین این قضیه در نفسالامر وجود ندارد و متکلم فقط در مقام لفظ به آن ملتزم شده است.
این که دو عدد فرد باشد، اگر چه کاذب و حتی ممتنع است، اما تصور آن ممکن است و همین کافی است که یکی از وجوه متصور قضیه مقدم باشد (سمرقندی، بیتا، ص55).