چکیده:
در میان شیوههای پرتعداد نگرش به هستی و تفسیر آن، اکسپرسیونیسم را باید رویکرد منحصر به فردی تلقی نمود. این شیوه که از ماهیتی فرامحاکاتی در گزارهگری پدیدهها برخوردار است، از توصیف صِرف وقایع-آنگونه که به چشم میآیند-عدول میکند. ادبیان و هنرورزان این دبستان، صورتهای عینی پدیدهها را در ذهن گزاره کرده و چون خوابگزاری از آنها تعبیر میکنند؛ جریانی پرهیجان که در مقابل هر ساختار از پیش تعریفشدهای میایستد و کُرنش میکند. این رویکرد با ظرفیتهای گستردۀ خود، فرصت بسیار مناسبی را برای بازنمایی تصویری برونفکنانه از جهان درون و برون انسان معاصر فراهم ساخته است. در این میان، از جمله چهرههایی که در ساحت شعر، سرودههای پرانطباقی را با مبادی این مکتب برجای نهاده، عائشة ارناؤوط (زادۀ 1946م)، نویسنده و شاعر سوری-آلبانیایی است. اشعار او در دو بخش فرم و محتوا، نمودهای برجستهای از ادبیات آبستره را ارائه بخشیدهاند. از اینرو، این قلم میکوشد تا در جستار حاضر به شیوهای توصیفی-تحلیلی، برساختهای زبانی و محتوایی سرودههای این شاعر معاصر عربی را بر اساس مؤلفههای اکسپرسیونیسم واکاود. از جمله نتایج این پژوهش باید به ویژگیهایی چون: «تعلیق و اَندروای»، «ریتم و ایقاع ناهمگون» و «استعارههای خودگردان» در حوزۀ زبان و نیز درونمایههایی نظیر «گروتسک»، «هویّتباختگی» و «برونفکنیهای ذهنی-هیجانی» اشاره نمود که در سرودههای ارناؤوط، از بسامد بالایی برخوردارند.از جمله نتایج این پژوهش باید به ویژگیهایی چون: «تعلیق و اَندروای»، «ریتم و ایقاع ناهمگون» و «استعارههای خودگردان» در حوزۀ زبان و نیز درونمایههایی نظیر «گروتسک»، «هویّتباختگی» و «برون-فکنیهای ذهنی-هیجانی» اشاره نمود که در سرودههای ارناؤوط، از بسامد بالایی برخوردارند.
Among the many ways of attitude to existence and its interpretation, Expressionism must be considered a unique approach. This method, which is non-imitative in nature, does not describe events as they seem. The writers and artists of this school present the superficial forms of events in their minds and offer them like dream interpreter ؛An exciting stream that opposes and pushes against predefined structures. This approach, with its vast capacities, has provided a very good opportunity to show the world inside and outside of human beings. In the meantime, one of the figures who have left poems in line with the principles of this school in the field of poetry is Aisha Arnaout (born 1946), a Syrian-Albanian writer and poet. His poems in two sections of form and content have provided outstanding manifestations of abstract literature. Hence, this article tries to study in a descriptive-analytical way, the linguistic and content constructions of the poems of this contemporary Arabic poet based on the components of expressionism. Among the results of this research, we should mention features such as:"suspension and waiting", "heterogeneous rhythm and beat" and "interrupted metaphors" in the field of language, as well as themes such as "grotesque","lost identity" and "mental-emotional ejection" which had a high frequency in Arnaout's poems.Among the results of this research, we should mention features such as:"suspension and waiting", "heterogeneous rhythm and beat" and "interrupted metaphors" in the field of language, as well as themes such as "grotesque","lost identity" and "mental-emotional ejection" which had a high frequency in Arnaout's poems.
خلاصه ماشینی:
چگونگي استفاده از ظرفيت هاي رويکرد ادبي هنري اکسپرسيونيسم در تفسير هستي و تعبير سوژه هايش در دور ە معاصر، منجر شده تا اين جستار، زبان و محتواي شعر عائشۀ ارناؤوط (١)، شاعر معاصر عربي را بر پايۀ ويژگيهاي برجستۀ ادبيات اکسپرسيونيستي واکاود؛ اين سان که ابتدا، پس از معرفي کوتاهي از شاعر، نگاهي موجز به سير تطوّر حرکت اکسپرسيونيسم مياندازد و پس از تبيين تفاوت ها و قرابت هاي اين جريان با رويکردهاي پيشين ، وارد بحث اصلي شده و در ذيل محورهايي چون «تعليق و شکاف »، «ريتم و ضرباهنگ ناهمگون »، «استعاره هاي خودانجام »، زبان اکسپرسيونيستي سروده - ها را بررسي ميکند و با محتواهايي نظير «گروتسک »، «هويت باختگي» و «برون فکنيهاي ذهني-هيجاني»، معاني تعبيرگرايانۀ شعر ارناؤوط را به شيو ە توصيفي-تحليلي ميکاود.
واکاوي شش مورد از مؤلفه هاي زباني و محتوايي مهم جريان اکسپرسيونيسم در سروده هاي چهره اي معاصر از ادبيات عربي که تاکنون تنها در برخي منابع نظري به آن ها اشاره شده ، وجه تمايز پژوهش حاضر با آثار يادشده است که در تلاش است با نگاهي تفصيلي نشان دهد که چگونه شاعر با تلفيقي از شگردهاي زباني جديد و مألوف و نيز برخي رويکردهاي محتوايي نو، به شعرش ماهيت اکسپرسيونيستي مي بخشد.
در واقع ، بايد گفت که در نظام زباني اکسپرسيونيست ها، تعليق آينه اي از عصيانگري ها و به طورکلي ، حالات روحي آنان است ؛ ازاين رو، جلوه هاي تعليق را بايد از عناصر بنيادين زبان در مکتب اکسپرسيونيسم به شمار مي آورد که زبان شعري ارناؤوط نيز از آن مستثني نيست .