چکیده:
تاریخ اجتماعی با نگاه به زندگی روزمره و گوش فرادادن به روایتهایی که متعلق به مردمان عادی و مطرودان دور از قدرت است، سعی دارد تاریخ را از پایین روایت کند. البته از یک سو، در پیوندی دیالکتیکی، نوع نگاه تاریخی و چینش رویدادها در یک طرح، حافظه را تحت تاثیر قرار میدهند و از سویی دیگر حافظه جمعی نیز با یادآوری یا فراموشی رویدادهای تاریخی، آن هم بهواسطه روایت، تاریخ را پیکربندی میکند. حافظه، عمل بهیادآوری و فراموشی، با قابلیتی روایی و متأثر از کادرهای اجتماعی، در بستر زمان حال و در ساحت جمعی تبلور مییابد. از این منظر، مسئله اصلی پژوهش حاضر فهم چگونگی فرآیند فراموشیِ حضور آوارگان لهستانی در شهر کرمانشاه است. چارچوب نظری پژوهش بر نظریه حافظه اجتماعی موریس هالبواکس درباره چارچوبهای اجتماعی حافظه (سن، جنس، نژاد، مذهب، قومیت، پایگاه اقتصادی- اجتماعی) استوار است و همچنین از آرای پل ریکور نیز استفاده شده است. رویکرد پژوهش کیفی است و از روش تحلیل روایت استفاده شده است. از طریق نمونهگیری هدفمند با 86 نفر مصاحبه و علاوهبر روایت، در میان اسناد کتابخانهای نیز به جستوجوی ردپایی از لهستانیان پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از این امر است که حافظه جمعی تحت تأثیر عواملی همچون رسانهها، آموزش همگانی، مراسمات یادبودی و اجتماعات یادمانی، مکانها، امکان وجود گروههای متنوع در جامعه، ارتباط و عضوگیری گروههای اجتماعی مختلف با یکدیگر، طبقه اقتصادی و اجتماعی و ایدئولوژی برساخته میشود و پیکربندی هدفمند حافظه جمعی بستر تاریخزدایی و فراموشی را ایجاد میکند.
Memory is one of the most important individual and social dimensions of human beings. Memory, even in its most personal form, is influenced by social, economic, and political contexts. Norms, values, and social rules, which have been passed down from generation to generation, shows that memory has a social dimension. Collective memory is not like a fixed and unchangeable format, but also a process that is Constructed under the influence of the present and social frameworks. The main issue of the present study, entitled "Poles in World War II in Kermanshah", is to try to understand how the process of forgetting about Polish refugees in the city of Kermanshah. The theoretical framework of the research is based on the theory of social memory of Maurice Halbwax and the social frameworks of memory (age, sex, race, religion, ethnicity, socioeconomic status) to which Holbwax refers and also Paul Ricoeur's views, which are also influenced by Holbawax's theory of social memory in the discussion of recollection and forgetfulness, have been used. The research approach is qualitative and the method of narrative analysis has been used. 82 people were interviewed through purposive sampling and to increase the validity of the research, the relevant documents were also examined. The results indicate that collective memory is constructed by factors such as media, formal education, memorial ceremonies and memorial communities, places, the possibility of having different groups in society and the relationship and membership of different socialgroups with each other, Economic social class and ideology.
خلاصه ماشینی:
سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که چه عواملی در فراموشی حضور مهاجران لهستانی در شهر کرمانشاه دخیل است ؟ و به شکلی دقیق تر شهر به مثابه مکان های یادبودی و اجتماعات یادمانی، عرصه مواجهه گروه های اجتماعی و بستر عینیت یابی ساختارهای کلان اجتماعی اقتصادی چگونه میتواند وقایع و تاریخ خود را روایت کند و چه تأثیری در فراموشی و یادآوری رویدادهای تاریخی دارد؟ تعداد محدودی پژوهش به زبان فارسی، درباره مهاجران لهستانی در ایران انجام شده است اما مشخصاً پژوهشی که به حضور لهستانیان در کرمانشاه بپدازد یافت نشده است .
همان طور که مشخص است مسئولیت اسکان مهاجران لهستانی به دولت وقت واگذار شده بود که البته با نظارت نیروهای انگلیس و روسیه و نمایندگانی از طرف سفارت لهستانیان همراه بود اما گویا کنترل این موضوع نیز همچون سایر ابعاد دیگر کشور از دست دولت خارج میشود و بعضی از مهاجران خود به طور مستقل به شهرهای دیگر مهاجرت کرده بودند به طوری که دولت اظهار میدارد که این مهاجران بدون اطلاع به مراکز مسئول به شهرهای دیگر عزیمت کرده اند.
(ساکما،٠٠٣٣٩٦ / ٣١٠) در طی مصاحبه ها نیز روایت های متعددی از قحطی در کرمانشاه وجود دارد و به اوضاع وخیم شهر اشاره شده است .
(مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی،١٣٥٦: ٢٥٩) روایت های اشاره شده درباره وجوهی از اوضاع اقتصادی و اجتماعی ایران و مشخصاً شهر کرمانشاه در اوایل دهه بیست خورشیدی را میتوان در چند گروه دسته بندی کرد: ١.