چکیده:
دوگانه انگاری افراطی نفس و بدن در فلسفهی دکارت مسألهی رابطهی آن دو را پیش آورد. یکی از نقدهایی که مخالفان دوگانهانگاری بر این دیدگاه وارد کردهاند همین مسأله بوده است. گیلبرت رایل نیز در کتاب مفهوم ذهن (1949) که در رد دوگانهانگاری دکارتی نوشته است این اشکال را مطرح کرده است. این مسأله توسط خود دکارت و معاصرانش نیز مطرح و پاسخ داده شده است. اما راه حلهایی که دکارت برای حل این مسأله ارائه داد قانعکننده نبودند و او در نهایت برای حل (منحل کردن) این مسأله فکر نکردن به چگونگی این رابطه را پیشنهاد داد. صدرالمتألهین با برداشتن شکاف بین نفس و بدن و با استفاده از مبانی خاص خود از جمله اصالت و تشکیک وجود، حرکت جوهری و ... و همچنین با مطرح کردن وسائطی چون روح بخاری و بدن مثالی به دنبال پاسخ مناسبی به این مسأله بود. در این دیدگاه نفس و بدن دو موجود متمایز منفصل نیستند؛ بلکه آن دو مراتب یک حقیقت واحدند. اگرچه بر اساس دیدگاه صدرا میتوان پاسخ بهتری به مسألهی تعامل نفس و بدن ارائه داد اما این دیدگاه نیز با اشکالها و ابهامهایی مواجه است. به نظر میرسد فیلسوفان علیرغم همهی تلاشهایشان نتوانستهاند پاسخ در خوری به این مسأله دهند اما این امر نمیتواند دلیلی بر انکار وجود نفس باشد.
The extreme dualism of soul and body in Descartes' philosophy raises the issue of the relationship between the two. One of the criticisms that opponents of dualism have made on the existence of the soul has been this issue. Gilbert Ryle also raised these issues in his book The Concept of Mind (1949), which he wrote in refuting Cartesian dualism. This issue has been raised and answered by Descartes himself and his contemporaries. But the solutions that Descartes offered to solve this problem were not convincing and finally, to solve (dissolution) this problem, he suggested not thinking about how this relationship is.By removing the gap between the soul and the body, and by using his own principles, such as the principality of existence, gradation of existence, substantial movement, etc., and also by propounding intermediaries such as steamy soul and the ideal body, Sadr al-Muti'allihin sought an appropriate answer to this problem. In this view, the soul and the body are not separate two distinct entities; Rather, the two are levels of a single truth. Although, based on Sadra's point of view, a better answer can be given to the problem of interaction between soul and body, but this point of view also faces problems and ambiguities. It seems that philosophers, despite all their efforts, have not been able to give a proper answer to this problem, but this cannot be a reason to deny the existence of the soul.
خلاصه ماشینی:
نقد و بررسي اين تلاش دکارت نمي تواند راهگشاي مسأله ي تعامل نفس و بدن باشد؛ زيرا اولاً غده ي صنوبري نيز موجودي مادي است و حکم آن درباره ي ارتباط با نفس ، همانند حکم بدن است ؛ ثانياً روح بخاري نيز اگر مادي باشد، همين اشکال مطرح مي شود و اگر مجرد باشد، از چگونگي ارتباط آن با بدن که جوهري مادي است ، سؤال خواهد شد.
اگر روح بخاري را مرتبه اي از مراتب نفس بدانيم که بين آن و نفس از يک سو و بدن از سويي ديگر، مرز و انفصالي نباشد، مي توان آن را واسطه ي امر مجرد و مادي در نظر گرفت ، اما اين فقط با اعتقاد به تشکيک وجود و حرکت جوهري تبيين مي پذيرد که با مباني دکارت سازگار نيست .
او دراين باره گفته است : ازآنجاکه جوهر نفس از سنخ عالم ملکوت و نور محض عقلي است ، نمي تواند در بدن مادي عنصري تصرف کند و واسطه اي لازم است ؛ زيرا موجودي که در مرتبه ي عالي از وجود قرارگرفته است ، براي انجام دادن افعال مراتب پايين ، مانند بدن ، بايد از مرتبه ي خود تنزل پيدا کند که امري است محال و به اين دليل به واسطه نياز دارد (صدرالمتألهين ، ١٩٨١، ج ٨، ص ٧١).
, (1395), philosophy of mind, Translated by Mehdi Zakeri, 2 Edition, Tehran: Ilmi – Farhangi publications.
Sadr al-Mutalahin, Muhammad ibn Ibrahim (Mulla Sadra), (1975), Al-Mabde va Al-Maād, Tehran: Anjoman Irani Hekmat va falsafeh.
Sadr al-Mutalahin, Muhammad ibn Ibrahim (Mulla Sadra), (1982), Arshieh, corrected by Gholamhossein Ăhani, Tehran, Mola publications.
Sadr al-Mutalahin, Muhammad ibn Ibrahim (Mulla Sadra), (1984), Mofatih Al Ghaib, Tehran, Moasseh tahghighate farhangi.