چکیده:
رشد پدیدۀ داعش، بازتابهای منطقهای و بینالمللی در پی داشته است؛ به گونهای که هر کنشگری با توجه به اهداف و موقعیت خود شروع به موضعگیری در قبال این گروه تروریستی نمود. یکی از این مواضع که بیشتر مخالفان انقلاب در مورد آن اتفاقنظر دارند، این است که انقلاب اسلامی، به عنوان انقلابی در راستای حمایت از شیعیان، به دنبال «قدرتمند کردن شیعیان» و «منزوی کردن سایر اقوام و مذاهب» است و هر سیاستی که در قبال داعش گرفته است، در راستای حمایت از شیعیان میباشد و باید مهار شود. این استراتژی باعث موضعگیری کنشگران غرب آسیا در قبال انقلاب اسلامی شده است، در حالی که انتظار میرفت آنها استراتژی تقابل با داعش را پیش گیرند.
خلاصه ماشینی:
کلید واژهها: غرب آسیا، انقلاب اسلامی، سوریه، عراق، مذهب، داعش کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای (نویسنده مسئول) کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای مقدمه بدون شک انقلاب اسلامی در چهار دهۀ گذشته همواره در پی ارتباط نزدیک، سازنده و مسالمتآمیز با کشورهای منطقه بوده است؛ اما به نظر میرسد یک سؤال مهم در ذهن بیشتر کنشگران و مردم غرب آسیا مبنی بر اینکه آیا انقلاب اسلامی، سیاستی فرامذهبی برای حل بحرانهای منطقه و به خصوص در قبال گروه تروریستی داعش اتخاذ کرده است؟ وجود دارد.
این پرسش، مسأله اصلی این مقاله است و با این اوصاف، این پژوهش در پی آن است که برای این پرسش، پاسخ مناسبی داشته باشد و در این راستا، این فرضیه به آزمون گذاشته میشود: «موضع انقلاب اسلامی در قبال کشورهای بحرانزده و درگیر داعش (سوریه و عراق)، بر مبنای همگرایی در سیاست خارجی بنا شده و این موضعگیری، باعث رونمایی آشکار همگرایی و واگرایی در غرب آسیا شده است.
به عنوان مثال، انقلاب اسلامی در حمله عراق به ایران تنها استراتژی دفاعی در پیش گرفت و یا در قبال جنگ عراق و کویت، نقش فعالی برای اتمام جنگ و حل مسالتآمیز تنشها داشت و در عصر کنونی و به خصوصدر دهۀ اخیر (تحولات 2011 و رشد داعش)، سیاست و راهبرد جمهوری اسلامی در جهت وحدت و حل مسالمتآمیز بوده تا امنیت را به جای ناامنی و همگرایی را به جای واگرایی به غرب آسیا برگرداند.
(2012), The Syrian Crisis and the Saudi-Iranian Rivalry the Foreign Policy Research Institute Retrieved from http://www.