چکیده:
یکی از پرکاربردترین تحلیلهایی که بین محققین ادبی رواج یافته و بسیار کاربردی هست، تحلیل براساس نقد روانشناختی است. در نقد روانشناختی برای رسیدن به روان حاکم بر اثر ادبی از روانشناسان صاحب نظریه استفاده میشود. در پژوهش حاضر به نقد و بررسی روانشناسی برخی از آثار داستانی رضا براهنی ازجمله: «بعد از عروسی چه گذشت»، «آواز کشتگان» براساس نظریات روانپزشک سوئیسی، کارل گوستاو یونگ پرداختهایم. از سوی دیگر، نگارههای دورۀ صفوی نیز از این نظر قابل نقد و بررسی است. روش گردآوری دادههای این پژوهش بهصورت تحلیلی و به روش کتابخانهای انجامگرفته و در اجرای آن از کتاب، مقاله، مجله، سایتهای اینترنتی معتبر و فیشبرداری استفادهشده است. بهوضوح میتوان کهنالگوهای آنیما و آنیموس، سایه، پرسونا (نقاب) و خود و همچنین مفاهیم خواب و رؤیا، ناخودآگاه و اضطراب را در آثار براهنی مشاهده کرد. با توجه به نتایج بهدستآمده، مهمترین و بیشترین کاربرد براهنی از نظریههای یونگ «پرسونا» یا همان «نقاب» است که حضور آن را میتوان در تمامی رمانهای موردتحقیق یافت. از دیگر کهنالگوهایی که بسامد زیادی در آثار براهنی دارد، کهنالگوی «سایه» است. تقریباً در اکثر رمانها، رضا براهنی ناخودآگاه سایه را به یاری طلبیده است و به این روش توانسته شخصیتهای رمانش را بهخوبی جلوه دهد.اهداف پژوهش:واکاوی عنصر شخصیت در داستانهای رضا براهنی با تکیه بر دیدگاه روانشناختی کارل گوستاو یونگ.بررسی و مطالعۀ دیدگاههای رواشناختی یونگ در نگارههای دورۀ صفوی.سؤالات پژوهش:رضا براهنی در داستانهای خود از کدام دیدگاه روشناختی یونگ استفاده کرده است؟کهنالگوها چه بازتابی در نگارههای دورۀ صفوی دارند؟