چکیده:
بیتردید یکی از جنبههای تغییر جوامع از شکلی به شکلی دیگر، نگرشی است که مردمان هر عصر نسبت به موضوع جرم، مجازات، اجرای عدالت و... دارند. بعضی از اندیشمندان، انسان عصر حاضر را زنده در زمانه پست مردن میدانند؛ عصری که پس از عصر مدرنیته ظهور یافته و به نوعی خود را بر جوامع تحمیل کرده است. بیشک اگر این زمانه درباره پدیده مجرمانه و حواشی و اکناف آن سخنی برای گفتن نداشته باشد، ابتر و ناقص است و نمیتوان حتی از وجود آن سخن گفت
از منظر حقوق جرم پدیدهای است که موجب نقض یکی از روشهای اجتماعی میشود کسی که از این منظر جرم را خوب بشناسد و ارکان و عناصر آن را خوب تشخیص دهد یک حقوقدان خوب و موفق است و به اصطلاح حقوق جزای فنی را خوب فراگرفته است اما از منظر جرمشناسی جرم به عنوان یک آسیب اجتماعی مورد بررسی قرار میگیرد و به عنوان پدیدهای است که حیات سالم زندگی جمعی را به مخاطره میاندازد. جرم شناسی به دنبال چرایی جرم است و به عبارت دیگر علم علل جرم است. جرم شناسی به دنبال علل پیدایش و شیوع جرم در جامعه است جرم از نظر جرمشناسی محدود به قلمرویی است که حقوق جزا ترسیم کرده است یعنی به عنوان مثال: سرقت از نظر یک جرم شناس عبارت است از همان تعبیری که یک حقوقدان از آن میکند اما تفاوتی که میان دیدگاه یک حقوقدان و یک جرم شناس در مورد جرم وجود دارد این است که حقوقدان تلاش خود را مصروف آن میکند که مطابق آیین دادرسی کیفری مجرمیت یا برائت متهم را مورد حکم قرار دهد. اما یک جرم شناس با بررسی موقعیت مجرم و عوامل و عللی که او را به سمت ارتکاب جرم سوق داده است اعم از عللی که در شخص مجرم است مانند: بیماریهای روانی، جنون و.... و یا عللی که در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم بر جامعه وجود دارد را مورد کنکاش دقیق قرار میدهد.
خلاصه ماشینی:
نتيجه اي که در شناخت و تعريف جرم از نسبيگرايي موجود در پست مدرنيسم ميتوان بيان کرد، اين است که قانون گذار از اين زاويه به جرم انگاري نگاه کند که اين فرايند گزينش گري، حقيقت مطلق نيست ، بلکه حقيقتي زودگذر و موقتي است ، فلذا در واکنش نيز مجازات هايي را براي آن ها مقرر نمايد که موقتي باشند و به طور کامل فرد را از زندگي محروم نکند.
جرم شناسي پست مدرن نيز در تحليل چرايي ارتکاب جرم در کنار نظريه هايي همچون تبارشناسي[١]و تحليل گفتمان [٥]، قائل به پيچيده بودن انسان و روابط اجتماعي و انساني است و براي فهم اين سيستم پيچيده از نظريه آشوب [٣] استفاده ميکند.
واقعيت اينکه پيش بيني آينده و رفتارهاي انساني به طور کامل امکان پذير نيست ، با کتمان آن از بين نميرود و بايد بپذيريم که فيزيک نيوتني حاکم بر جرم شناسي، قادر به پاسخ گويي خيلي از مسائل و چراييها نيست و به همين علت جرم شناسان پست مدرن بيش ازحد به نظريه آشوب در تحليل هاي خود براي حل اين سيستم هاي پيچيده وابسته هستند.
نگاه به جرم به عنوان يک واقعيت اجتماعي در اين نظريه جايي ندارد و جرم شناسان پست مدرن بر اين باورند که به علت پيچيده بودن روابط انساني و اجتماعي، به نظريه هاي پيچيده علت شناختي مانند نظريه آشوب نيز نياز است .