چکیده:
میرزای نائینی در رسالة مهم تنبیه الامه واژههای «استبداد» و «استبداد دینی» را در موارد متعدد استعمال کرده است. برخی مفسران تنبیه الامه، بهگونهای، مفهوم این دو واژه را از منظر نائینی بر حاکمیت سیاسی فقیهان تطبیق دادهاند. نوشتار حاضر، با رویکرد تاریخی و روش تحلیل محتوا، به بررسی انتقادی این تفسیر و نسبت میپردازد.
نتایج پژوهش بیانگر آن است که مفهوم عام و اصلی واژة «استبداد»، استقلال و انحصار است. ازآنجاکه استقلال و انحصار در نسبت با چیزی درنظر گرفته میشود، معنای خاص استبداد، متعدد و شناور بوده است. مقصود نائینی از این واژه، عمدتا، «ظلم به فرودست»، و مفهوم مورد نظر وی از «استبداد دینی»، «اقتدار عالمان دینی فاسد و دنیاطلب» است. بر این اساس، حکمرانی فقیهان جامعالشرایط که عدالت از شروط لازم و اصلی آنان است، فاصلة زیادی با این دو مفهوم دارد. از سوی دیگر، قید «اطلاق» در اصطلاح «ولایت مطلقة فقیه»، ناظر به گسترده بودن اختیارات فقیه حاکم در چهارچوب شریعت جهت تامین مصالح مردم، و نیز تقدم حکم اهم بر مهم هنگام تزاحم است. در نتیجه، این اصطلاح، با مفهومی که نائینی از دو اصطلاح «استبداد» و «استبداد دینی» اراده کرده، تفاوت بنیادین دارد.
خلاصه ماشینی:
نگارنده ضمن تحقيقات و پژوهش هاي خويش دربـارة شخصـيت و انديشۀ سياسي نائيني، به اين موضوع مستقلا پرداخته است و با تکيه بر دو تقرير انتشاريافته از درس ايشـان (نجفـي خوانساري، ١٤٢١ق ، ص ٢٣٢-٢٤١؛ آملي، ١٤١٣ق ، ص ٣٣٢-٣٤١) و نيز عبارات متعدد از کتاب تنبيه الامه (نـائيني، ١٣٨٢، ص ٤٩، ٦٨، ٧٥-٧٦، ٧٧، ٨٧، ١١٢-١١٣، ١٢٣، ١٣٤، ١٣٥-١٣٦ و ١٧٥؛ همو، ١٣٧٨، ص ٣٨، ٦٥، ٧٣-٧٤، ٧٤-٧٥ ، ٨٥، ١٠٩-١١٠، ١١٩، ١٣٠، ١٣١-١٣٣و ١٧٦)، نشان داده است که مشروعيت حکمراني فقيهان در عصـر غيبت ، از مسلمات و محکمـات انديشـۀ نـائيني اسـت و از نگـاه وي، فقيـه در عهـده دار شـدن مسـئوليت و وظيفـۀ حکمراني، بر ديگران تقدم دارد.
توضيح سه تصوير از رابطۀ عموم و خصوص من وجه ميان دو معنـاي اسـتبداد چنـين است : الف ) در مواردي اين دو در يک مصداق جمع ميشوند؛ مانند فردي که از يک سو در امور مرتبط به ديگران کـه به آنها آگاهي کامل ندارد، مشورت نميکند و به نظرات ديگران اهميت نمـيدهـد؛ و از سـوي ديگـر، انگيـزة وي از انجام آن امور، تجاوز به حقوق ديگران و تأمين منافع شخصي است ؛ ب ) در مواردي خودرأيي وجود دارد، امـا انگيـزة ظلم به ديگران وجود ندارد؛ مانند انجام امور کاملا روشن و يقيني با تکيه به نظر خود و بدون قصد تجاوز بـه حقـوق ديگران ؛ يا مانند فردي که در امور کاملا شخصي غيريقيني و نيازمند مشورت ، استبداد رأي دارد و مشورت نمـيکنـد؛ يا در امور سياسي و اجتماعي غيريقيني، از مشورت پرهيز ميکند، اما انگيزة ظلـم و تـأمين مصـالح شخصـي نـدارد؛ ج ).